آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

زندگی جریان دارد مثل رودخانه در بستر رود

مصب دارد و به دنیای بزرگتر ختم می شود

زندگی دریا است٬ آبی تر از آسمان

زندگی دانه های برف است که نم نم فرو می بارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۰۶:۴۸
alef sin

#معرفی_کتاب


#رمان


 کتاب #مسیا


نویسنده #سید_مصطفی_موسوی_گرمارودی


در بندری به نام لاذقیه و در ساحل دریای مدیترانه٬ در کلبه ای کوچک٬ «بلال بن ریاح حبشی» به تشویق همسر‌بیمارش تصمیم می گیرد ماجرای زندگی خود را بنویسد و به صورت کتابی در آورد که حاصل این تلاش رمان «مسیا» است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۵:۱۳
alef sin

این تکه ها را می خری؟

هرکس خواست٬ قسمتی کند و برد و دید به کارش نمی آید٬ دور انداخت٬

تو می خری؟

تکه تکه جمع شان کردم٬ در هر چاله ای قسمتی بود٬

همه چاله ها را گشتم

پیدا کردم

جمع کردم

آوردم

می خری؟

شنیده ام خریداری؛ خریدار خوبی هستی

از نظر من و امثال من٬ اگر بخواهیم خریدار باشیم٬ مثل تو نمی شویم؛ مانند تو خریداری نمی کنیم٬ همه اش را ضرر می بینیم و زیان٬

ولی نه من خریداری چون توام٬ نه تو چون من اهل محاسبه و سود و زیان.

چاپلوسی نمی کنم٬ اما اگر هم بکنم مگر عیبی دارد؟!

تو فقط خریداری

می خری؟

ریز ریز است و نمی دانم چه به کارت می آید٬ حتی اگر آن را سر هم کنی٬ مثل روز اول نمی شود؛ هر شیشه و سفالی بشکند٬ بچسبانی مثل روز اول نمی شود٬ چه برسد به این متاع.

به سیاهی اش نگاه نکن٬ پیش تو جلا پیدا می کند؛ همه ریزه ها جلا پیدا می کند٬ اگر بخری...

می خری؟

هر چه در ازایش دادی می پذیرم٬ اصلا ندادی هم ندادی

مگر آنها که هر کدام تکه ای از آن را بردند و دور انداختند٬ چه بهایی پرداخت کردند که از تو ثمن این خورده ها را بخواهم؟!

پیش تو باشد برایم بس است

می خری؟

نه

بهتر است بگویم

می پذیری؟ می بری؟

اینجا٬ جایش می گذارم٬

دل است٬ پیش تو باشد بهتر است تا که دستم بگیرم و به این و آن عرضه اش کنم و دست رد به سینه ام بزنند و رویم را زمین...

تو امین ای خدا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۴۱
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب


موضوع #تاریخ_اسلام


کتاب #امام_علی_صدای_عدالت_انسانی


 نویسنده #جرج_جرداق


مترجم #سید_هادی_خسرو_شاهی


چنان که در روایات صحیح آمده است٬ او با دست خود نخل های گروهی از یهودیان را در مدینه سیراب می کند٬

تا آن جا که دست او تاول می زند و زخم می شود و آن گاه مزدی را که می گیرد به بیچارگان و درماندگان می بخشد

و یا با آن بردگانی را می خرد و بلافاصله آزاد می سازد.

«شعبی» از زبان کسانی که علی را خوب می شناختند روایت می کند: او بخشنده ترین مردم بود که از مال خود٬

برای مردم می بخشید و اگر گواهی دشمن در بعضی موارد صحیح ترین شهادت ها باشد٬ باید فهمید که بخشش و کرم

علی تا چه پایه بوده که معاویة بن ابی سفیان هم به آن شهادت داده٬ در حالی که او همیشه می کوشید که از علی عیب جویی کرده و از او انتقاد نماید.

معاویه می گوید:« اگر علی خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد٬ طلا را بیش از علوفه می بخشد!»

صفحه ۱۶۰ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۱۳
alef sin

#برداشتی_از_یک_کتاب


 موضوع #قرآنی


 کتاب #انسان_شناسی_قرآن


 نویسنده #مرتضی_مطهری


محرک انسان از نظر قرآن به جهت و سمتی چیست؟

گاهی مطالبی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که هر چند با هدف ابراز مخالفت با نژاد و قوم خاصی است اما در واقع، ردی است بر دیدگاه اسلام و نظر قرآن. به صورت مشخص مطلبی که مد نظر این نوشته است بررسی محرک های انسانی از دیدگاه قرآن است؛ به این معنا که از نظر قرآن چه چیزی باعث می شود که انسان به یک سمت حرکت کند و تغییر ایجاد نماید؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۱
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب


 موضوع #قرآنی


 کتاب #انسان_شناسی_قرآن


 نویسنده #مرتضی_مطهری


دنیای غرب از جنبه های زیادی آن ارزش هایی را که بشر سابق برای انسان قائل بود یک یک انکار کرد. وقتی این موجود را به صورت یک ماشین معرفی کرد - ماشینی که فقط از ماشین های دیگری که در دنیا وجود دارد پیچیده تر است - دیگر آن شرافت و قداستی که در دنیای قدیم بود تقریبا رفت٬ و با سقوط انسان طبعا ملاک های انسانی و ارزش های اخلاقی و معنوی متزلزل شد. این هم که امروز هر چه کوشش می کنند که این ملاک های انسانی را احیا و از نو زنده کنند ولی نمی شود، برای این است که خود انسان را قبلاً میرانده و متلاشی کرده اند و از ارزش انداخته اند. موجودی که فقط به صورت یک ماشین است هیچ ارزش معنوی ندارد، حال ماشین هر مقدار هم عظیم و پیچیده باشد.


صفحه ۵۶-۵۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۱
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب


 موضوع #تربیتی


 کتاب #نامه_های_بلوغ


 نویسنده #علی_صفایی_حائری #عین_صاد


اگر تو٬ خدا را با قهر و اقتدار احساس کنی٬ نه همراه رأفت و رحمت و محبت و زیبایی


و اگر تو معاد و پاداش را انتقام بدانی٬ که اگر گناه کنی٬ می سوزاندت؛ نه اگر گناه کنی٬ می سوزی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۵۴
alef sin

آن شب مهمان خانه ای کوچک و قدیمی در محله ای با کوچه های باریک شدم. باریکی کوچه ها را از ساییده شدن گاه و بی گاه ته گونی دخترک با دیوارهای کوچه متوجه شدم. وقتی وارد خانه شدیم٬ گونی را در گوشه ای قرار داد و ما را؛ یعنی من و دفتر را از آن گونی زباله ها بیرون آورد و با خود به اتاق برد؛ اتاقی کوچک٬ گوشه ی راست حیات که به جای در٬ بر آن پرده ای قرار داشت. چراغ اتاق را که روشن کرد٬ خانمی وارد اتاق شد و رو به دخترک گفت: مریم٬ دخترم! آمدی؟! خسته نباشی عزیزم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۴۴
alef sin

دنیا غم دارد٬ شادی دارد

غصه دارد٬ خوشی دارد

سختی دارد٬ آسانی هم دارد.

پشت بندش شاید نداشته باشد٬ ولی دارد٬ اتفاقی که در تو احساسی متضاد با حس قبلی ایجاد کند٬ دارد.

نا امید که می شوی٬ وسط سیاهی و‌تاریکی دنیایت٬ نقطه ی نوری بالاخره پیدا می شود که راه را نشانت می دهد٬ و دلت را روشن می کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۲۰
alef sin

خلاصه بگویم اینقدر مرا زد به در و دیوار و توپ و آنقدر روی آسفالت کشید٬ که دیگر توانم برید و تنم سوراخ شد و انگشت بزرگ پایش زد بیرون٬ یک روز شنیدم مادرش می گفت: بیندازش دور٬ پاره شده٬ دیگر به درد تو نمی خورد٬ برو بیندازش سطل آشغال سر خیابان٬ عصر یک جفت خارجی اش را برایت می خرم!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۱
alef sin