آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۵۳ مطلب با موضوع «نگاشته» ثبت شده است

عَنِْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّاسَ حِینَ قُتِلَ عَلِیٌّ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ:

لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةَ رَجُلٌ لَا یَسْبِقُهُ الْأَوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَلَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُون
وَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ [و آله] وَسَلَّمَ یُعْطِیهِ رَایَتَهُ فَیُقَاتِلُ وَجِبْرِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ، فَمَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ
وَمَا تَرَکَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ صَفْرَاءَ وَلَا بَیْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَایَاهُ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بِهَا خَادِمًا لِأَهْلِهِ.


المستدرک علی الصحیحین،الحاکم النیسابوری، ج 3، ص 188، ح 4802، دار الکتب العلمیّة، الطبعة الأولی، 1411-1990

 

امام سجاد [علیه السلام] فرمود: حسن بن علی [علیه السلام] پس از شهادت [امام] علی [علیه السلام] خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

در این شب مردی به ملکوت اعلا پیوست که پیشینیان در  یک عمل از او سبقت نمی گیرند و پسینیان به او نمی رسند.
به تحقیق پیامبر خدا -صلّی اللّه علیه و آله- پرچم خود را به او می داد، پس به جنگ می رفت در حالی که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ او بودند و بر نمی گشت مگر آنکه خدا به واسطه اش پیروزی و فتح را نصیب [مسلمانان] می کرد.
او هیچ درهم و دیناری باقی نگذاشت، مگر هفتصد درهم که از حقوق بیت المال خود کنار گذاشته بود تا برای خانواده اش خادمی بخرد.

* هیچ کس در این عالم به نفس پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نمی رسد، که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برترین آفریده ی خدا است.

* پرچمدار سپاه که پرچم را به دست می گیرد، همه ی سربازها باید با او هماهنگ شوند و او است که نشانه ی سرپا بودن لشکر است. و چه پرچمی بالاتر از پرچم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در تاریخ اسلام، که پرچمدارش امیر المومنین علیه السلام است.

* سفره ی پهن بیت المال برای عده ای خاص در زمان خلافت خلفای سابق، جمع شد و خلیفه همانگونه که امیران و فرماندارانش را توبیخ می کرد که چرا سر سفره ای نشستید که فقرا سر آن سفره نبودند، خود همانند بقیه ی مسلمانان از بیت المال استفاده کرد و پرچم را در دست گرفت و راه اسلام را نشان داد و همین هم شد که از شدت عدالتش به شهادت رسید.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۲
alef sin

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلّی اللّه علیه و آله
فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاکَ.

وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 94، ح 1

امام صادق علیه السلام فرمودند: مردی خدمت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت:
ای پیامبر خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن[به که نیکی کنم]؟ فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن؟ فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن؟ فرمودند: پدرت.

میلاد درخشنده ترین ستاره ی هستی «زهرا»،
و ستوده ترین ستایش شده «حمیده»،
همو که از آتش دور شده است، چنان که بچه را از شیر می گیرند و دور می کنند «فاطمه»،
و او که از هر بدی منزّه و پیراسته و پاک است «بتول» و گرد هیچ شر و پلیدی و ناپاکی نمی گردد «معصومه»،
پسندیده ترین خلق خدا «مرضیه» که به هر آنچه مقدر کند راضی است «راضیه»، سرور زنان عالم و سرور زنان بهشت «سیدة نساء العالمین و سیدة نساء الجنّة»، را به محضر فرزندش، بهار مردمان و خرّمی روزگاران «ربیع الأنام و نضرة الأیام» تبریک عرض می کنم.

+ یکی از القاب حضرت زهرا سلام اللّه علیها مادرِ پدر «أمّ أبیها» است. حقّ مادری دارد این بانو بر پدر، و شاید به همین دلیل باشد که هر وقت دختر وارد می شد، پدر که برترین خلق و فرستاده ی خدا است، از جای خود بلند می شد، به سمت او می رفت، دستش را می بوسید و به جای خود می نشانید. این همه احترام برای دختر جوانی است که هجده سال بیشتر نداشت.
+ خدا به حرمت برترین بانوی عالم، تمام مادرانی که سایه شان بالا سر فرزندان شان هست را حفظ کند و طول عمر همراه با عزت و سلامتی بدهد، و مادران مهربانی که خودشان رفتند و دل شان پیش فرزندان شان ماند را قرین رحمت گسترده ی خود گرداند.
+ بیست روز دیگر، روز پدر است. به عنوان یک پدر از تمام مادران خواهش میکنم به یک تبریک خشک و خالی بسنده کنند و دنبال جوراب نانو عطری به عنوان هدیه نگردند(:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۲۱
alef sin

قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.

ﺑﮕﻮ : ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺮﮔﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻰ  ﮔﺮﻳﺰﻳﺪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺩﺍﻧﺎی ﻧﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ  ﺷﻮﻳﺪ، ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎلی ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ  ﺩﺍﺩﻳﺪ، ﺁﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ. (الجمعة/8)

 

خیلی کم اتفاق می افتد که به قبرستان بروم. گاهی که یکی از آشنایان خیلی نزدیک، دست هایش را به نشانه ی تسلیم در برابر فرشته ی مرگ بلند می کند و خودش را دست او می سپارد، برای خداحافظی، همراه با جمعیتی که هیچ وقت در زمان حیاتش به خاطر او یک جا جمع نشده بودند، به قبرستان می روم. گاهی هم به دلیل دیگری راهم کج می شود و پایم به آنجا باز می شود و فاتحه و دعایی نصیب اموات می کنم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۴۸
alef sin

فِی خَبَرِ  نَوْفٍ اَلْبِکَالِیِّ، قَالَ  أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:  یَا  نَوْفُ اِرْحَمْ تُرْحَمْ.
بحار الأنوار، ج71، ص 396
در خبر نوف بکالى:امیر مؤمنان فرمود:اى نوف رحم کن تا تو را رحم کنند.

بیشتر از پنج پلاستیک دسته دار یا به قول ما عِلّاگه، دستم نبود اما سنگینی شان باعث شد که تقسیم شان کنم. گوجه فرنگی و پیاز و سیب زمینی و بادمجان و سیب، همه خریدی بود که باید انجام می دادم. خیار هم جزو این لیست نه چندان بلند بالا بود، اما قیمت نجومی اش که از بعضی میوه ها بیشتر بود، مانع شد که لیست خرید بدون خط خوردگی بماند.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۵۲
alef sin

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ
ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻧﻴﺮﻭ ﺩﺍﺩ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻱ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ، ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﭘﻴﺮﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ; ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ  ﺁﻓﺮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ .(الروم/54)

همیشه حرفش در خانه بود وقتی که همه ی شهر از او می گفتند؛ پدربزرگی که ثروتش زبانزد شهرش بود و الآن دشداشه و عبای سوراخش را نمی تواند عوض کند. فقیر شدنش به دلیل ولخرجی و فساد نیست. مردی که تمام عمرش سر زمین کار کرده است و دانه دانه کاشته که خوشه خوشه برداشت کند، کسی که بیشترِ زمین هایش را شلتوک و گندم پوشانده اما از کناره ی تل های خاکی جوی آب کنار زمینش بی خیال نمی گذرد و نخل های خرمایش را آنجا می کارد و چند اصله زیتون را هم زینت بخش زمینش قرار می دهد، این مرد نه ولخرج است و نه فاسد. اما زورِ عشق به پسرانش چربید و خودش و همسرش و دخترانش را بی نصیب از مالی کرد که عمری برای جمع آوری اش دوید، جنگید، چوب خورد و چوب زد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۱:۲۳
alef sin
عَنْ  سَمَاعَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى  أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی مُبْتَدِئاً: یَا  سَمَاعَةُ مَا هَذَا اَلَّذِی کَانَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ جَمَّالِک،َ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ فَحَّاشاً أَوْ صَخَّاباً أَوْ لَعَّاناً. فَقُلْتُ: وَ اَللَّهِ لَقَدْ کَانَ ذَلِکَ أَنَّهُ ظَلَمَنِی. فَقَالَ: إِنْ کَانَ ظَلَمَکَ لَقَدْ أَرْبَیْتَ عَلَیْهِ، إِنَّ هَذَا لَیْسَ مِنْ فِعَالِی وَ لاَ آمُرُ بِهِ  شِیعَتِی، اِسْتَغْفِرْ رَبَّکَ وَ لاَ تَعُد.ْ قُلْتُ: أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ وَ لاَ أَعُودُ.
الکافی، کتاب الإیمان و الکفر، باب البذاء، ح14
سماعه گفت: نزد امام صادق(علیه السّلام)رفتم و او با من آغاز سخن کرد و فرمود: اى سماعه! این چه جنجالى بود که میان تو و شتردارت پدیدار گشته،مبادا دشنام گو و بد زبان و لعنت فرست باشى. در پاسخ گفتم:به خدا که چنین بوده است(بد زبانی کرده ام)، زیرا که او به من ستم کرد. فرمود: اگر او به تو ستم کرد تو از او جلو افتادی. همانا که این کردار از کردارهاى من نیست و من به شیعیانِ‌ خود دستور نمی دهم که چنین کنند. از پروردگارت آمرزش خواه و بدان باز مگرد. من گفتم:از خدا آمرزش خواهم و بدان بازنگردم.

 


دو دستش را در جیبش کرده بود و شاخه ی گیاه کوچکی که معلوم نبود از کدام چراگاهی آورده بود، گوشه ی لبش گذاشته، بلند بلند آواز می خواند:
«زیرِ آسمونِ این شهر نه غمی دارم نه غصه ای
بی باک و نترس می گردم و می چرخم چون آواره ای
غمگین نباش، لبخند بزن برایم، ای تک درختم
دردا که غمگین شوی، ای نازنینْ عشقِ مستم»

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۸ دی ۹۹ ، ۰۱:۴۰
alef sin

عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ [وَ آلِه] وَسَلَّمَ، قَالَ: وَهُوَ فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ:
«یَا فَاطِمَةُ، أَلَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَسَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَسَیِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ؟»

هَذَا إِسْنَادٌ صَحِیحٌ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ هَکَذَا.

المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیسابوری، کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر مناقب فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه [و آله] ح 4740، (الطبعة الأولی 1411ه-1990م، دار الکتب العلمیّة-بیروت، ج3، ص 170)

عائشه [همسر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله] گفت: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در همان بیماری که در اثر آن رحلت کردند، فرمودند:
ای فاطمه! آیا راضی نمی شوی که سرور زنان عالم و سرور زنان این امت و سرور همسران مومنان باشی؟

[حاکم نیشابوری نویسنده ی مستدرک می گوید:] سند این حدیث صحیح است و [بخاری و مسلم] به این شکل آن را نقل نکرده اند.

 

 

*** هیچ کس جز علی علیه السلام شایسته نبود که مردت باشد، و هیچ کس هم به اندازه او از رفتنت غمگین نشد.
*** تو سرور زنان مومنانی و مردت سرور مومنان، که زن و شوهر باید کفو هم باشند.
*** علیِ تو جدا کننده ی بهشتیان از جهنمیان است؛ در هر که بوی و خوی فاطمه ببیند به بهشت راهنمایی اش می کند و در هر که نبیند به جهنم، که تو فاطمه ای؛ بریده و دور شده از آتش، خودش و ذریه اش و شیعیانش.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۹ ، ۰۰:۴۰
alef sin

وَ قَالَ (علیه السلام):
مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِیَ بِالْهَمِّ وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِیمَنْ لَیْسَ لِلَّهِ فِی مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِیبٌ.
نهج البلاغه ترجمه دشتی، حکمت 127

و درود خدا بر او، فرمود:
آن کس که در عمل کوتاهى کند، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهره اى در راه خدا نباشد خدا را به او نیازى نیست.

__________


دراز کشیده روی شکم با موبایلش ور می رفت و کانال های مختلف تلگرام را جستجو می کرد. از کانال خبری با خبرهای ریز و درشت و مهم و بی اهمیت یکی یکی گذشت. تمام که شد رفت سراغ کانال طنز و جوک و خنده. فیلم ها و عکس های مختلف را در این کانال دانلود کرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ دی ۹۹ ، ۰۱:۴۸
alef sin

 

«وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»
ﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ  ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ ، ﺩﺷﻨﺎم ﻧﺪﻫﻴﺪ ، ﻛﻪ آنان(کافران) ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎم ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺩ. (الأنعام/108)

 

 

همین که پایم را از خانه بیرون گذاشتم یادم آمد که مشمای بزرگی را که باید با خودم می بردم و پلاستیک های کوچک میوه و سبزیجاتی که باید بخرم و در آن بگذارم، فراموش کردم. برگشتم و به همسرم گفتم: مشما بزرگه رو بده، یادم رفت. همسرم به محض برگشتنم نچ نچی کرد و پرسید: کجاس؟

یادم نبود کجا گذاشتم. او دید که روی جا کفشی است. همین که مشما را داد، انگار که من را تازه دیده باشد با حالت تعجب تصنعی که بزرگترها برای بچه ها ادایش را در می آورند، گفت: کاپشن نپوشیدی؟ سردددههه.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۰۲:۰۳
alef sin

وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا
ﻭ ﺍﮔﺮ [ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺟﻦ ﺑﺮ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﺣﻖ] ﭘﺎﻳﺪﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺳﻴﺮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ. (الجنّ/16)

 

سوله ای پر از گرد و خاک که در عمق هفتاد سانتی متری زمین قرار داشت و سقفش یک متری از زمین فاصله. ورودی اش ده پله داشت، پله هایی کنده کاری شده در دیواره ی زمین. دو طرف سوله دو ردیف برانکارد چسبیده به هم، چیده شده بود. روی تمام برانکارد ها زخمی ها دراز به دراز افتاده بودند؛ بعضی که نای ناله کردن داشتند مدام ناله می کردند و دیگران یا از شدت درد نا نداشتند یا به زور مسکن های قوی بیهوش بودند. عده ای روی شکم خوابانده شده بودند و عده ای دیگر روی کمر و دسته ی سوم به پهلو. تعداد مجروح ها زیاد بود و برانکاردها کم. گروهی از زخمی ها که بعدها آورده شده بودند روی زمین نشسته یا دراز کشیده بودند. جای سوزن انداختن نبود و رفتن و آمدن بین این همه مریض کار خیلی سخت و شاید غیر ممکنی بود. مدام باید حواسم را جمع می کردم که دست، پا، یا شکمی را زیر پا له نکنم.
بسته به شدت جراحات هر کدام شان، اولویت بندی شده بودند که با هلیکوپتر از اینجا منتقل بشوند. شیمیایی ها اولویت اول بودند. تعداد کپسول های اکسیژین کم بود. آخرین حمله، حمله ی شیمیایی بود. تعداد زیادی از بچه پرپر شدند، عده ای هم که زنده مانده بودند ذره ذره جان می دادند.
ردیف سمت راستی در ورودی سوله، برانکارد پنجم از آخر، جوانی که دهه ی دوم زندگی اش را نگذرانده بود بیهوش روی برانکارد افتاده بود. اولویت اول سوار شدن به هلیکوپتر بود، چنان که نفر اول در لیست پرکشیدن. وقتی او را آوردند یکی-دو باری چشم باز کرد. چشم هایش سبز روشن بود. صورتش اگر گرد و خاک و باروت را از آن پاک کنی، سفید و موهای کوتاه شده ی سر و کم پشت ریش و سبیلش بور بود. سرم به دست راستش وصل و کپسول اکسیژن به صورتش. امکانات دیگری لازم داشت، اما امکاناتی نبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۶
alef sin