آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۱۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

#در_مکتب_عاشورا

برادری در یک طرف از دشت کربلا و در لحظاتی از روز عاشورا موج می زد اما آن کس که از آب نوشیدن چشم پوشی کرد و دو دستش قطع شدند صرفا برای برادری از جان نگذشت بلکه برای دین و اعتقاد و باور به امام زمان خودش فداکاری کرد.
قسم به حضرت حق اگر دست راست او را قطع کردید
تا ابد از دین و امام راستگو و درست کاری که نوه ی پیامبر پاک است حمایت می کند.

 

#حضرت_عباس

#رجز_ابالفضل

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۳۹
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

بازگویی یک واقعه که در آن حق به ظاهر دم تیغ سپرده شده است، مرد و زن نمی شناسد و گاه زنان و دختران در جمعی که مرد و زن و کودک و جوان و پیر حاضر اند چنان شرح ما وقع می دهند که همه انگشت به دهان می مانند و سر به زیر آنقدر از همراهی نکردن با حق تاسف می خورند که از شدت گریه صورت و ریش شان خیس می شود و انقلابی درون شان ایجاد می شود که به قیام توابین و مانند آن می انجامد.

 

#حضرت_زینب

#حضرت_سکینه

#کوفه

#خطبه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۲
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

عاشورا درس مذاکره نداشت، اگر هم داشت مذاکره ی ذلت ناپذیری بود:
«این فرد ناپاک‌زاده [عبیدالله] پسرِ ناپاک‌زاده [زیاد]، در انتخاب دو چیز پافشارى مى‌کند: یا مواجه با شمشیر و یا پذیرش خوارى و مذلّت؛ درحالى که هرگونه پستى از ما به دور است»

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۲
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

برای توبه و بازگشت به سمت خدا نباید هیچ ناامید شد؛ حتی اگر راه بر سرور جوانان اهل بهشت و یاران و بستگانش بستی و او را به سمت سرزمین سختی و بلا روانه ساختی می توانی سر به زیر برگردی و بپرسی: آیا توبه ی من پذیرفته می شود؟ و جواب بشنوی: سرت را بالا بگیر، توبه ی تو پذیرفته می شود.

#حر_ریاحی

#توبه_حر

 

(در مکتب عاشورا مجموعه برداشت های غیر آزاد(محدود) از واقعه ی عاشورا است)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۰۶
alef sin

درِ کوپه با چند تقه ای که به آن زدند به صدا در آمد، من گفتم: بفرمایید!
مهماندار قطار با لباس فرم؛ پیراهن سفید که روی جیب آن علامت رجا(=راه آهن جمهوری اسلامی ایران) بود و شلوار مشکی در کوپه را باز کرد و یک فلاکس آب جوش و یک سینی سفید که در آن فنجانی سفید بود و درون فنجان قند و چای کیسه ای قرار داشت به حاجی داد و گفت: بفرمایید، یک فلاکس آب جوش تحویل شما که با خیال راحت نوشیدنی مورد علاقه تان رو صرف کنید!
حاجی به مهماندار گفت: اولا چرا یک فنجان، ما که سه نفر هستیم؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۰۰
alef sin