آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

ساعتی در قطار - قسمت دوم

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۰۰ ق.ظ

درِ کوپه با چند تقه ای که به آن زدند به صدا در آمد، من گفتم: بفرمایید!
مهماندار قطار با لباس فرم؛ پیراهن سفید که روی جیب آن علامت رجا(=راه آهن جمهوری اسلامی ایران) بود و شلوار مشکی در کوپه را باز کرد و یک فلاکس آب جوش و یک سینی سفید که در آن فنجانی سفید بود و درون فنجان قند و چای کیسه ای قرار داشت به حاجی داد و گفت: بفرمایید، یک فلاکس آب جوش تحویل شما که با خیال راحت نوشیدنی مورد علاقه تان رو صرف کنید!
حاجی به مهماندار گفت: اولا چرا یک فنجان، ما که سه نفر هستیم؟


پیش از آنکه مهماندار جوابی بدهد من گفتم: حاج آقا! ما چایی خوردیم، ظرفش رو هم تحویل دادیم.
آرش بلافاصله بعد از من گفت: حاجی شما که انگار عاشق اولا و دوما و سوما هستید، دوما رو بفرمایید.
حاجی جواب داد: دوما و سوما که اشتباه است چون این کلمات فارسی اند و تنوین نمی گیرند.
رو کرد به مهماندار و  گفت: ثانیا شما از کجا می دانید نوشیدنی مورد علاقه ی من چایی است؟
مهماندار جواب داد: حاج آقا! من برادری دارم که درس طلبگی خوانده است. پیش از آنکه برود حوزه ی علمیه اهمیت زیادی به چایی نمی داد اما بعد از آنکه رفت حوزه چایی زیاد می خورد و مدام می گوید: طلبه ای که چایی نخورد لذت طلبگی را نمی چشد.
حاجی تبسمی کرد و گفت: اینکه لذت طلبگی را نمی چشد این کمی اغراق است اما اینکه طلبه ها اکثرا چایی زیاد می خورند و به آن علاقه ی فراوانی دارند درست است. در هر حال بابت چایی ممنونم برادر.
مهماندار گفت: خواهش می کنم و رفت.
من رو به حاجی گفتم: حاج آقا! از این آرش آقای ما دلگیر نشوی یک وقتی، دل خوری اش بی دلیل و با دلیل آیینه ی قلبش نیست و یک داداش عزیز و یک دوست با مرام و با معرفت است برای هر کس که با او رفاقت کند.
آرش چپ چپ نگاهی به من انداخت و چیزی نگفت. حاجی هم به لبخندی اکتفا کرد و حرفی نزد.
من گفتم: حاج آقا! سوال دوم را جواب دادید، سوال اول و سوم رو هم جواب می دهید؟
حاجی گفت: بله حتما. در مورد سوال اول باید بگویم که ما باید با مفهوم پسر عمو در فرهنگ عرب آشنا بشویم. پسر عمو از نظر عرب ها فقط آن دو نفری که پدربزرگ پدری شان یکی است، نیستند بلکه هر کسی که در یک عشیره و  طایفه و بهتر است بگویم هر دو نفری که در شجرنامه در یکی از اجدادشان با هم مشترک باشند پسر عمو به شمار می آیند.
آرش وسط حرف حاجی پرید و گفت: پس شما و یزید پسر عمو هستید چون جد مشترک تان آدم است.
حاجی گفت: با این حساب که گفتی، من و شما هم پسر عمو هستیم.
من از این جواب جالب و رک که خیلی زود گفته شد خوشم آمد و خندیدم اما صورت آرش از عصبانیت کمی قرمز شد.
حاجی در ادامه گفت: عرب ها معمولا تا هفت یا هشت جد را مد نظر می گیرند و فقط در موارد استثنایی بیش از این تعداد را می شمارند. در هر صورت می خواهم بگویم که مقصود از پسر عمو آن نسبتی که ما در ذهن داریم نیست.
امام حسین علیه السلام با چهار واسطه به عبد مناف نسب می برند، ایشان فرزند امام علی علیه السلام، نوه ی ابوطالب، نتیجه ی عبدالمطلب، نبیره ی هاشم، ندیده ی عبدمناف هستند همچنان که یزید با پنج واسطه به عبد مناف نسل می برد.
بنابراین مقصود از پسر عمو این معنا است. اما در این پسر عمو بودن شک وجود دارد چرا که مورخان در مورد امیه دو نظر دارند: بعضی می گویند: او نوه ی عبدمناف است و بعضی دیگر می گویند: او در واقع نوکر پسر عبد مناف بود که این پسر او را آزاد می کند و سپس به فرزندی می پذیرد. این یک بحث تاریخی است که به نظر نمی آید لازم باشد آن را مطرح کنم، و فقط یک جمله از جملات امام علی علیه السلام که در نامه ای به معاویه نوشته بودند را شاهد می آورم و آن این است که « آن کس که اصل و نسب دارد مانند آن کس که به نسبی ملحق شود نیست»؛ در این جمله امام علی علیه السلام می فرمایند: که من ریشه ام مشخص است و تو ای معاویه به نسب من پیوند خورده ای. این جمله نشان می دهد که امام حسین علیه السلام و یزید پسر عمو به این معنایی که نزد عرب است نیز نبودند.
با تمام این حرف ها ما فرض می گیریم که امام حسین علیه السلام و یزید پسر عمو بودند، چه نتیجه ای می خواهیم بگیریم؟ اینکه این جنگ و کشتار یک دعوای طایفه ای بود و به ما هیچ ربطی ندارد؟ این حرف با منطق مسلمانی سازگار نیست چرا که من و شما یا راه درست را رفته ایم و اسلام و مذهب تشیع را با دلیل و برهان پذیرفتیم که در این صورت این سوال بی معنا است چرا که یک مسلمان و شیعه همیشه به دنبال حق می گردد و در این ماجرا که یک طرف نوه ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرار دارد و به شکل فجیعی به شهادت می رسد و در مقابل، کسی که خودش را جانشین همان پیامبر می شناسد، سوال می کند که حق با کیست؟ جواب سوال او در شرایطی مثل شرایط جنگ جمل که یک طرف امام علی علیه السلام داماد پیامبر صلی اللّه علیه و آله قرار داشتند و طرف دیگر عائشه همسر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و واقعیت ها پنهان شد و حتی انکار گردید، این است که «حق را بشناس، آن کس که طرفدار حق است را می شناسی و باطل را بشناس آن کس که گرد باطل می گردد را می شناسی» و در شرایطی که ما قرار داریم و شناخت پیدا کردیم این است حق دائر مدار اهل بیت علیهم السلام می گردد و آن ها معیار تشخیص حق هستند چرا که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند: «همواره علی با حق است و حق با علی و حق بر مدار علی می گردد» و در حدیث معروف ثقلین فرمودند: «من دو چیز گرانبها در بین شما به یادگار می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم» که این نشان دهنده ای گشتن حق بر مدار اهل بیت است؛ چون قرآن کلام حق است و حق همیشه در قرآن و اهل بیت همیشه با قرآن اند.
صحبت به اینجا که رسید من از این حرف های آخر حاجی خوشم آمد و گفتم: حرف های جالبی گفتید، ولی شما که می دانید اکثر مسلمان ها و شیعه ها، بدون تحقیق مسلمان اند و شیعه و پذیرش دین را هم مدیون پدر و مادر اند نه تحقیق و بررسی.
حاجی گفت: حواسم بود که فقط یک قسم را گفتم و این افرادی که بدون دلیل اسلام و تشیع را قبول کردند متاسفانه از طرفی با شایعات و حرف هایی که نقل مجالس است نسبت به دین و مذهب سست می شوند و از طرفی دیگر روز قیامت باید حساب پس بدهند که چرا اسلام؟ دلیلت چیست؟ اینگونه افراد نیز با منطق انسانی می گویند: اگر جنگ حق و باطل بود و دو طرف جنگ برادر بودند، باید طرف حق را گرفت و ما کاری به رابطه ی برادری این دو نداریم. در ماجرای عاشورا نیز با بررسی تاریخ جریان و جنگ حق و باطل را می بینیم.

 

ادامه دارد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۶
alef sin

نظرات  (۱)

سلام دست شما درد نکنه عالی بود موفق باشید.

پاسخ:
علیکم السلام
خواهش میکنم
ممنونم از شما که مطالعه کردید
همچنین موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">