آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکتب خانه» ثبت شده است

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_اجتماعی


مدتی کوتاه،پاک گیج شده بودم و نمی دانستم تنهایی چه کنم. بیش از نیم قرن از سلیمان مراقبت کرده بودم . زندگی روزانه ام با محوریت خواسته های او و در همینشینی اش شکل گرفته بود. حالا آزاد بودم که طبق خواسته ام عمل کنم، اما خودم هم می دانستم این آزادی توهمی بیش نیست، چون آنچه بیش از همه آرزویش را داشتم از دسترسم دور بود. مردم همیشه می گویند هدفی برای زندگی ات پیدا کن و همسو با آن زندگی کن. اما گاهی، وقتی عمر انسان به انتها نزدیک می شود، تازه می فهمد چه هدفی در زندگی اش داشته، هدفی که احتمالا فراموشش کرده بوده. آن وقت که پایم لب گور بود احساس می کردم بی هدفم و سرگردانم.

 

و کوهستان به طنین آمد، خالد حسینی، مترجم: نسترن ظهیری، صفحه 157-158

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۴۶
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_اجتماعی


معمولا ویژگی های هر انسان به دو چیز بستگی دارد؛ یکی آنچه در خود دارد و دیگری آنچه از دیگران می گیرد و چیزی که افراد را از یکدیگر متمایز می کند نسبت میان این دو عامل است. بعضی، و باید گفت بیشتر مردم، زحمت تفکر و تأمل و استقلال اندیشه را به خود نمی دهند و مثل چرخی هستند که در همان جهت مرسوم و معمول دور می زند. این گروه در گفتار و رفتارشان از دیگران سرمشق می گیرند و به همان راهی می روند که عادت کرده اند و آداب و سنتها به آنها یاد داده است؛ ولی هستند کسانی که چنین نیستند و با موتور اراده و فکر خود حرکت می کنند و پیرو افکار و عقایدی هستند که به یاری تجربه و اندیشه به آن رسیده اند؛ عقاید و افکار دیگران را وقتی می پذیرند که محک بزنند و خوب و بد آن را بسنجند.



رستاخیز، لئو تولستوی، مترجم: محمد مجلسی، صفحه 537 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۱۴
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_اجتماعی


از اعتقادات بی پایه ی بیشتر مردم یکی این است که خیال می کنند هرکس دارای خصوصیاتی است تغییر ناپذیر؛ یکی بد است و دیگری خوب؛ این هوشیار است و آن احمق؛ این فعال است و آن تنبل... حال آنکه اینجور نیست. می شود گفت فلانی ظاهرا آدم بدی نیست؛ یا فلانی تا حالا نشان آدم کم هوش و حواسی نیست، یا فلانی در بیشتر کارها زرنگ و فعال است. ولی نمی توان به قاطعیت گفت که آن شخص خوب است و این شخص بد. آن یکی آدمی است باهوش و این یکی آدمی است نفهم و بی استعداد. و متاسفانه غالبا اینجور قضاوت می کنیم. آدم ها مثل رودخانه اند؛ اگر چه همه یک شکل و یک جورند ولی رودخانه را که دیده اید، همچنانکه پیش می رود، گاهی آهسته حرکت می کند گاهی تند، گاهی به کوهسار می رسد باریک می شود، گاهی به دشت می رسد پهن می شود، وسعت پیدا می کند؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آن طرف تر گرم می شود؛ یک زمان آرام است و یک زمان طغیان می کند. هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد؛ گاهی روی خوبش را نشان می دهد، گاهی روی بدش را؛ گاهی عناصر خوبش را به کار می گیرد و گاهی عناصر بدش را به کار می اندازد.



رستاخیز، لئو تولستوی، مترجم:محمد مجلسی، صفحه 292

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۱۰
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_اجتماعی


معمولا هر کس هر شغل و حرفه ای داشته باشد خیال می کند برای جامعه سودمند است و از هر نظر اهمیت دارد. در اشتباهند آن ها که خیال می کنند دزدها، آدم کش ها، جاسوس ها و فاحشه ها شغل خود را ننگین می شمارند و از آن شرمساراند؛ حقیقت جز این است. افرادی که در اثر خطای خویش یا بدبیاری به کارهای ناپسندی کشیده می شوند، برعکس تصوّر ما از وضع خود ناراحت نیستند؛ حتی توقع دارند همه به آن ها احترام بگذارند و برای این منظور با کسانی نشست و برخاست می کنند که آن ها را محترم بشمارند و عقاید و افکارشان را بپذیرند. ما از این تعجب می کنیم که دزدها به زبردستی خود در سرقت می بالند؛ فاحشه ها به هرزگی خود و آدم کشها به بیرحمی خودافتخار می کنند. علت تعجب ما این است که میان آن ها زندگی نمی کنیم و با محیط آن ها بیگانه ایم. ولی هنگامی که می شنویم ثروتمندی از مال و منال خود که از غارت مردم به دست آمده حکایت می کند، یا سرداری از قهرمانی هایش که جز آدمکشی و بیرحمی نیست، داستان می گوید، یا آدم صاحب مقامی از اعمال قدرت خود که جز ظلم و استبداد نیست به افتخار حرف می زند، تعجب نمی کنیم و اگر ما درباره ی این افراد قضاوت بد نمی کنیم و آن ها را غارتگر و آدمکش و ظالم نمی دانیم به این علت است که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که این نوع کارها را زشت و ناپسند نمی شمارند بلکه مایه ی افتخار می دانند و ما هم ذرّه ای از این فضای گسترده، و عضوی از این جامعه هستیم.


رستاخیز، لئو تولستوی، صفحه 227-228

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۴۳
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب


استاد علی صفایی حائری:


من این را خیلى راحت به شما مى‌گویم اگر دنیا برایتان بزرگ است، خیالتان راحت باشد که به آخرت، حتى اگر با ادله هم برایتان اثبات بشود ایمان و گرایش ندارید.بحث یقین نیست.بحث برهان نیست. 

بحث خواستن است. نمى‌خواهى؛ چون اینجا برایت بزرگ و گشاد است.مگر مرض دارم هجرت کنم وقتى که این همه دور و برم آب و علف است‌؟! گوسفندهایم را بردارم کجا بروم‌؟! ولى وقتى که گوسفندهایت دنیا را چریده باشند، وقتى که دنیا برایت تنگ شده باشد، وقتى آسمان آنقدر کوتاه شود که نتوانى سرت را بلند کنى و مجبور باشى سرت را روى زانوانت بگذارى و گریه کنى؛ اگر این آسمان پایین و این دنیاى تنگ را احساس کردى، آن موقع به 

امامت،به ولایت،به رسالت،به دین،به وحى،به غیب محتاج مى‌شوى ؛ آن هم به وحى،به عنوان یک خط‌؛ «یُؤمِنُونَ‌ بِما أُنْزِلَ‌ الَیْکَ‌ وَ ما أُنْزِلَ‌ مِنْ‌ قَبْلِکَ‌» ، نه به عنوان یک رسول،بلکه به عنوان یک خط‌ مستمر از آدم تا خاتم، از جامعه عشایرى تا جامعه کشاورزى تا جامعۀ صنعتى تا جامعۀ فوق صنعتى و مدرن، در تمامى این جریانها، تو به امتى محتاج هستى با کیفیتى دیگر، نه برخاسته از شرایط‌ اقتصادى و تولیدى و متکى به اصناف و احزاب و حقوق و آزادى و... که متکى به بینات و بصیرت و متکى به تربیت و به جمع آورى و به جادادن این نفوس است



 #خط_انتقال_معارف ص۷۱


منبع: کانال استاد علی صفائی حائری در پیامرسان ایتا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۴
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب


کتاب: #امام_علی_صدای_عدالت_انسانی


نویسنده: #جرج_جرداق


مترجم: #سید_هادی_خسروشاهی



در نزد علی، هر انسانی عزت و شرف دارد و برای هر صدایی شنونده ای باید باشد و به رغم تعصب کردم جاهل، ابراز این حقیقت از سوی علی موجب شد مسیحیان عرب در زمره ی علاقمندترین و بهترین دوستان وی در آیند. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود به این امر اشاره کرده و می گوید:

من درباره مردی که اهل ذمه او را دوست بدارند، در حالی که نبوت و اسلام را قبول ندارند، چه بگویم؟...

علی رفتار خود را با غیر مسلمانان بر پایه ی این گفتارش استوار ساخته بود:«اموال و دارایی آنان مانند اموال ما و خونشان چون خون ماست»! و علی می خواست این سنت و روش، پس از وی نیز برقرار باشد.


صفحه 318 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۳:۱۸
alef sin

#برشی_از_کتاب

کتاب: #انتقام_شوهر

نویسنده: #لئون_تولستوی

ترجمه: #محمد_علی_شیرازی




مردان اگر بخواهند مورد تمسخر قرار نگیرند، باید ناگزیر به زنان و خواهران خود اجازه دهند که در بازوان مردان بیگانه و سراپا شهوت برقصند، صحبت کنند، به راز و نیازهای عاشقانه مشغول گردند، به گردش و تفریح بروند یا در جاهای خلوت با مرد بیگانه موسیقی فراگیرند و یا مشغول خواندن درس و مطالعه گردند!

مثلا شما می بینید که زنانتان با یکی از مردان در راه هنر مانند نقاشی و موسیقی کار می کند، از ملاقات همسرتان با این مرد رنج می برید، ولی نمی توانید احساسات خود را ظاهر نمایید و نیز نمی توانید زنتان را مانع شوید، زیرا اگر چنین کاری کردید شما را کهنه پرست و متعصب خوانده، به خشونت و خشکی متهم می سازند و جامعه ای که در قبال این عادات و تشریفات با توجه به فنون و هنر مرتکب هزاران اعمال زشت و پست می شود، نگاه خشمناکی بر شما افکنده و سرزنشتان خواهد کرد.

با وجود این هرکس به طور قطع می داند که این فن و هنر که جامعه از آن نام می برد و اجازه می دهد که زنان و مردان با هم اختلاط و معاشرت کنند، خود بنفسه بزرگترین علت العلل اغلب بدبختی ها و از هم گسیختگی های زندگی زناشوئی می باشد.

صفحه 104

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۷
alef sin

#برشی_از_کتاب

کتاب: #انتقام_شوهر

نویسنده: #لئون_تولستوی

ترجمه: #محمد_علی_شیرازی



مرد بنده ی حسی است که زن آن را در او بر می انگیزد.

صفحه 48

من همیشه از خود می پرسم چگونه بعضی از دولتها قماربازی و هر بازی دیگری که در آن بخت و شانس تأثیر داشته باشد ممنوع می کند، ولی به زنان اجازه می دهند با بدن نیمه عریان در خیابان ها گردش کنند...!

آری طرز لباس پوشیدن و آرایش کردن زن هزار بار خطرناک تر از قمار بازی است... زیرا خطر آن متوجه روح و اخلاق می شود، در حالی که قمار بازی فقط متوجه مال است.

صفحه 49


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۶
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

کتاب: #انتقام_شوهر

نویسنده: #لئون_تولستوی

مترجم: #محمد_علی_شیرازی


تولستوی معتقد بود که اگر در بشریت چیزی به نام ترقی یعنی یک نهضت پیشرو وجود داشته باشد، عامل تعیین کننده ای نیز باید موجود باشد و دین همیشه چنین عاملی بوده است و تاریخ ثابت می کند که ترقی بشریت تحت لوای دین و هدایت آن بوده و شعور دینی مردم را رهبری کرده است.


صفحه 4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۲۲
alef sin

رمان «یک دقیقه سکوت» نوشته ی خانم «نفیسه نظری» اولین رمانی بود که در مورد شهید ادواردو-مهدی- آنیلی خواندم. آن رمان که شخصیت اول آن یک عکاس ورزشی است به صورت اتفاقی  اسم ادواردو آنیلی را می شنود؛ پیش از شروع یک بازی فوتبال که به احترامش اعلام یک دقیقه سکوت می کنند و بعد از این اتفاق سعی می کند از مسمی و صاحب این اسم بیشتر بداند.

«ادواردو» اما برخلاف رمان پیش گفته، با آشنایی کامل با شخصیت «ادواردو آنیلی» و اینکه او «شاهزاده ی ایتالیا» است و پسر مالک شرکت فیات و باشگاه یوونتوس است، سعی در پرده برداری از راز کشته شدن او می بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۳:۲۷
alef sin