آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر اکرم» ثبت شده است

 

 

*حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) شَهِیداً وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً خَیْرَ الْبَرِیَّةِ طِفْلًا وَ أَنْجَبَهَا کهْلًا وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِینَ شِیمَةً وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِینَ دِیمَةً.* 

 

تا اینکه خدا محمّد (صلّى اللّه علیه و آله)را برانگیخت، گواهى دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده. پیامبرى که بهترین آفریدگان در خردسالى، و در سنّ پیرى نجیب ترین و بزرگوارترین مردم بود، اخلاقش از همه پاکان پاک تر و باران کرمش از هر چیزى با دوامتر بود.


نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، خطبه 105

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۸ ، ۱۳:۱۸
alef sin

و من کلام له (علیه السلام) قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) وَ تَجْهِیزَهُ:

به هنگام غسل دادن پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم )فرمود:

 

 *بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِک مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِک مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ. خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاک وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیک سَوَاءً. وَ لَوْ لَا أَنَّک أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْک مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَک وَ لَکنَّهُ مَا لَا یُمْلَک رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکرْنَا عِنْدَ رَبِّک وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک.* 

 

پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته اى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست. مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایى واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر به شکیبایى امر نمى کردى، و از بى تابى نهى نمى فرمودى، آنقدر اشک مى ریختم تا اشک هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من مى ماند، و اندوهم جاودانه مى شد، که همه اینها در مصیب تو ناچیز است چه باید کرد که زندگى را دوباره نمى توان بازگرداند، و مرگ را نمى شود مانع شد، پدر و مادرم فداى تو ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگهدار.

نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، خطبه 235


أعزیکم بذکری ارتحال سید الرسل نبیّنا الکریم ابی القاسم المصطفی محمد صلّی اللّه علیه و آله من هذه الدنیا و التحاقه بالرفیق الأعلی.


سالروز رحلت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را تسلیت عرض می کنم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۱۱:۴۲
alef sin

#ادبِ_حسینی

مروان بن حکم یک روز پس از اینکه والی مدینه- ولید بن عتبة- بیعت با یزید را به امام حسین علیه السلام عرضه می کند و امام علیه السلام نمی پذیرند، ایشان را می بیند و به حضرت عرض می کند: ای ابا عبدالله من برای تو ناصحی هستم، مرا اطاعت کن تا به رشد برسی.
امام علیه السلام می فرماید: و ما ذاک، قل حتی اسمع. نصیحت تو چیست، بگو تا بشنوم.(1)

شخصیت مروان بن حکم:
مروان فرزند حَکَم کسی که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله او و پدرش را به طائف تبعید کرد و در زمان ابوبکر و عمر در تبعید بود اما توسط عثمان از تبعید برگردانده شد و از خاصان درگاه او گشت و به دامادی اش در آمد.
مروان ابتدا با امام علی علیه السلام بیعت می کند اما بعد از آن به مکه فرار کرده و در جرگه اصحاب جمل در می آید و با امام علی علیه السلام به جنگ بر می خیزد و در همین جنگ است که طلحه را که یکی از سرشناس ترین سرداران جبهه محارب با امام علی علیه السلام بود را به بهانه انتقام از قاتل عثمان و یا به دلیل قصد کناره گیری طلحه از جنگ، می کشد.
مروان پس از جنگ جمل اسیر می شود و به همراه عده ای دیگر مورد عفو امام قرار می گیرد و البته بنابر نقلی دیگر به شام فرار می کند و در جنگ صفین در برابر امام علی علیه السلام قرار می گیرد.
مروان در جریان تشییع جسد مبارک امام حسن علیه السلام مانع دفن امام در در کنار قبر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شد.(2)
او روز قبل از آنکه بخواهد امام علیه السلام را نصیحت کند، توسط حاکم مدینه برای مشورت درباره ی امام حسین علیه السلام و بیعت او فراخوانده می شود که در مقام مشورت می گوید: او نمی پذیرد و اگر جای تو بودم گردنش را می زدم.
ولید بن عتبة  امام حسین علیه السلام را دعوت می کند تا بیعت با یزید را به ایشان عرضه کند، امام حسین علیه السلام در جواب او می فرمایند: ای امیر! همانا بیعت پنهانی نمی شود، و فردا که مردم را برای بیعت فراخواندی، ما را با آنها دعوت کن.
مروان در این لحظه می گوید: ای امیر! عذر او را نپذیر و اگر بیعت نکرد، گردن او را بزن. بعد از این حرف او امام خشمگین می شوند و می فرمایند: ای پسر زنی که مردان را به خود فرا می خواند** آیا تو دستور می دهی که گردن مرا بزنند؟ به خدا سوگند دروغ گفته ای و پست گشته ای.(3)


اصل سخن:
مروان با تمام این ویژگی ها و صفات و برخوردها و دشمنی هایی که با اهل بیت علیهم السلام دارد و با وجود برخورد تندی که بین او و حضرت بود، وقتی امام حسین علیه السلام عرض می کند که من تو را نصیحت کننده هستم، امام به او بی اعتنایی و بی توجهی نمی کند و با او به تندی برخورد نمی کند، بلکه می گوید: چه نصیحتی داری، بگو تا بشنوم. 

ناگفته نماند که حضرت در جواب او محکم بر مواضع خود که متن اسلام است ایستادگی می کنند و جمله ی معروف خود را می فرمایند که :« فاتحه ی اسلام را باید خواند آن زمانی که امت به حاکمی چون یزید مبتلا گشت. به تحقیق از جدّم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که خلافت بر ابو سفیان حرام است.» صحبت بین امام و مروان طولانی می شود و در نهایت مروان در حالی که خشمگین بود از امام دور می شود.(4)

 


1) اللهوف فی قتلی الطفوف، طبع، دار الاعلمی، الطبعة الاولی، صفحه 18
http://yon.ir/marvan (2
3) اللهوف، صفحه 17
4) همان، صفحه 18 

** عبارت امام علیه السلام این است«یا بن الزرقاء» در توضیح این عبارت باید گفت که مادر مروان که نامش امیه بود، در زمان جاهلیت از زنان زناکاری بود که بر بالای خانه ی خود برای عمل خود و دعوت مردان به خود پرچمی نصب کرده و معروف به «ام حنبل زرقاء» بود. مروان کسی است که پدر شناخته شده ای نداشت و او را به حکم بن ابی العاص ملحق کرده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۰۲
alef sin