قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:
خَالِطُوا اَلْأَبْرَارَ سِرّاً وَ خَالِطُوا اَلْفُجَّارَ جِهَاراً وَ لاَ تَمِیلُوا عَلَیْهِمْ فَیَظْلِمُوکُمْ فَإِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ لاَ یَنْجُو فِیهِ مِنْ ذَوِی اَلدِّینِ إِلاَّ مَنْ ظَنُّوا أَنَّهُ أَبْلَهُ وَ صَبَّرَ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ یُقَالَ [لَهُ] إِنَّهُ أَبْلَهُ لاَ عَقْلَ لَهُ.
الکافی، کتاب الإیمان و الکفر، باب المداراة، ح5
امام صادق علیه السّلام فرمود:
با نیکان پنهانی درآمیزید و با بدکاران در آشکار، و بر آنها حمله نکنید که بر شما ستم کنند، زیرا زمانى براى شما پیش آید که از دینداران نجات نیابد، جز آنکه را مردم ابلهش دانند و خود او هم تحمل کند که به او ابلهِ بی عقل گویند.
پدر و پسری نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم، تا اینکه صحبت رسید به اینجا که همکارش با تمام وقاحت و پر رویی به او گفته بود: تو خیلی احمقی، خیلی وقت پیش از اینها باید بارت را می بستی، اما همچنان در جا می زنی.
در جواب او چیزی نگفته بود، جز لبخند تلخی که روی صورتش نقش بست و زودتر از حل شدن نمک در آب، محو شد.