آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

ما شوفریم

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۲۴ ب.ظ

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله : حُبُّکَ لِلشَّیْ ءِ یُعْمِی وَ یُصِمُ .

(من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص: ۳۸۰)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: عشق تو به چیزی کور و کر می کند(تو را).


ماشین ها بی آنکه سرعت خود را کم کنند به فلکه نزدیک می شدند. دیوانه تر از ماشین ها رضا بود که جلوتر از من تند قدم بر می داشت و به قول گفتنی تو شکم شان می رفت. دادم زدم: چه خبرته رضا؟!! آروم تر بابا، مگه ماشینا رو نمی بینی؟!
دست راستش را در هوا پرتاب کرد و با یک حالت بی خیالی گفت: حاجی! ما شوفریم.


این جمله هیچوقت از زبانش نمی افتاد؛ ما شوفریم. مثل آدامس بادکنکی که مدام بادش می کرد و تمام تلاشش این بود که حجم آدامس باد شده بیشتر از پیش باشد.
هنوز آن طرف خیابان نرسیده بودیم که پراید زرد رنگی چراغ زد و با علامت دست مان یکی-دو لحظه ای منتظرمان ماند.
از شانس بد من و البته از خوش اقبالی رضا، راننده تاکسی که مرد جوانی بود و دهه ی سوم زندگی اش را می گذراند، راننده اتوبوس در آمد و دو روز مرخصی اش به کار بر روی تاکسی پدرش می گذشت. خسته کننده تر از این زندگی وجود ندارد که روز مرخصی هم حال و حوصله ی خانه و خانواده را نداشته باشی و بیرون بزنی.
روشن شدن شغل راننده تاکسی همانا و شروع پرچانگی و البته خالی بندی رضا همانا؛ آره داداش، مام شوفریم، عشق مارال!!! راستی کدوم خط کار می کنی دادا؟!
راننده که انگار از دیدن همکارِ تقلبی اش سر ذوق آمده بود، با لبخند ژکوند مانندی سرش را سمت صندلی عقب، جایی که رضا لم داده بود، برگرداند، انگار که می خواست مخاطبش حتما لبخندش را ببیند،  گفت: چاکرم، خط تهران-اردبیل.
در همین حین ماشینی جلوی تاکسی در آمد و راننده نیش ترمزی زد و رضا فحشی نثار راننده آن ماشین کرد و گفت: این شهر لعنتی پر شده از راننده های ناشی که از رانندگی هیچی سرشان نمی شود، بی شرفا.
راننده هم حرف او را تایید کرد و فحشی اضافه کرد.
گپ و گفت شان پیش از پیاده شدن مان رو به روی رستوران به شماره دادن و گرفتن ختم شد؛ دو شوفر همدیگر را پیدا کردند.
سرتاسر شیشه های رستوران را پرده ی سفیدی که از شدت چربی و روغن عذاها زرد شده،پوشانده بود و داخل آن معلوم نبود. شاید صاحب رستوران نمی خواست که بازرس های بهداشت جریمه اش کنند که چرا در این اوضاع همه گیری بیماری، غذا داخل رستوران سرو می کند.
سمت چپ در ورودی پشت میز چوبی که زیر شیشه اش کلی کاغذ تپانده بودند، مردی با شکم برآمده و سبیلی پر پشت و موهایی که به عقب شانه شده بودند، با لباس های یک دست کرم رنگ نشسته بود. سفارش غذا را به او دادیم.
من گفتم: چهار پرس میکس لطفا، که رضا بی هوا پرید وسط و گفت: سه پرس میکس و یه پرس زرشک پلو با مرغ.
پشت یکی از میزها نشستیم و رو به رضا گفتم: میکس که بهتره، نیس؟
رضا با انگشت شست دست راستش به خود اشاره کرد و گفت: ما مرغ بازیم حاجی!
- اصطلاح اختراع میکنی رضا؟ هموَزْن ماشین باز، الآن مرغ باز شدی؟
- نه حاجی می دونی چیه! ما شوفریم، ماشین بازی تو خونمونه. اصلا...
- لابد شوفرا مرغ بازم هستن؟ به غیرت خروس بر نخوره مرغ بازی می کنین؟!
لبخند تلخی تحویلم داد و گفت: مسخره میکنی حاجی!
با حالت جدی و کمی عصبی گفتم: تو ما رو مسخره می کنی، هر چه بهت میگیم، میگی: ما شوفریم؛ وقتی میای خونه هر تیکه لباس یه جاس، با مادرت بد حرف میزنی، به پدرش توهین می کنی، به خودش فحش میدی، دیر به دیر حموم میری، پاهات بوی سگِ مرده میده نمی شوری، ما یحتاج خونه رو نمی خری، و تمام اینها یه دلیل بیشتر نداره؛ ما شوفریم.
رضا این بار لبخندی از سر بی قیدی تحویلم داد؛ خب ما شوفریم دیگه!
چند دقیقه ای سکوت بین ما حاکم شد. دو کاسه ی سوپ جلوی مان گذاشتند. رضا تعارفی کرد و گفت: یه روز سرد برفی، جلوی یه رستوران بین راهی از ایسوزو بیای پایین و یه کاسه سوپ داغ بذارن جلوت، اون موقع خوردن سوپ حال میده.
نگاهش کردم، نگاهی از سر استیصال و ناچاری. او بدون اینکه سرش را بالا بیاورد، انگار که سنگینی نگاهم را حس کرده باشد، ادامه داد: حاجی! من عشق جاده ام. کل عمرمو دوس دارم پشت فرمون تو جاده بگذرونم. خونه برام زندونه. الانم که پخش کار می کنم و راننده نیسانم، بعد از کار تو ماشینی که جلو مغازه ی تعطیل پارک شده میمونم، چون پشت فرمونم مث یه پرنده ی آزادم. راستی! میدونستی نیسانی که باربند داره ماشین ترانزیتی حساب میشه؟!
رضا نگاهی به من انداخت و وقتی دید بی توجه به حرف های او سوپ می خورم، ساکت شد و صدای هورت کشیدن سوپش بلند شد.
- رضا! هورت نکش، زشته.
- حاجی! ما شوفریم.

موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۰/۰۱/۰۳
alef sin

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">