آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکتب خانه» ثبت شده است

#برشی_از_یک_کتاب

#اجتماعی


گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می بازد، خودباخته می شود، مستسبَع می شود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته می کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش می کند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتابهای خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بی اعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بی اعتقاد کردن، بی ایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعی خودش. کاری میکند که این ملت، «بد» ی که از ناحیه استعمار بیاید بر«خوب» ی که از ناحیه خودش باشد ترجیح می دهد.


آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، شهید مطهری، صفحه ۱۳۷


منبع: کانال حکمت مطهر در پیام رسان ایتا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۴۶
alef sin
#برشی_از_یک_کتاب
#کلام_فرق_و_ادیان
تشیع از ابداعات فارس ها نمی باشد (آن ها پایه گذارش نبودند) مگر نزد دلقک های تاریخ. عرب ها در شیعه شدن سبقت داشتند و همان ها بودند که آن را وارد سرزمین فارس کردند و دلیل بر این مطلب آن است که اکثر علمای بزرگ اهل سنت در (علوم) تفسیر، حدیث، ادبیات و لغت فارس بودند. و ایران بر سنت اموی در دشنام [امام] علی علیه السلام و لعن کردن او در مساجد و بر بالای منبرها باقی ماند، بلکه [بالاتر] بعضی از شهرهای ایران مانند اصفهان در زمان عمر بن عبدالعزیز نپذیرفتند که از لعن کردن [امام] علی  علیه السلام باز گردند و از اجابت دستور او(عمر بن عبدالعزیز) سر باز زدند.



و لم یکن التشیّع من ابداع الفرس إلّا عند مهرجی التاریخ، فالعرب سبّاقون إلی التشیّع... و هم الذین ادخلوه إلی فارس و الدلیل علی ذلک: إنّ معظم علماء اهل السنّة الکبار فی التفسیر و الحدیث و الأدب و اللغة ... هم من الفرس. و بقیت ایران علی السنّة الأمویة فی سبّ علی [علیه السلام] و لعنه فی المساجد و علی المنابر. بل إنّ بعض المدن الإیرانیة رفضت أن تحید عن لعن الإمام علی [علیه السلام] فی عهد عمر بن عبدالعزیز و أبت الإستجابة لقراره کمدینة اصفهان.



ادریس الحسینی، لقد شیّعنی الحسین الإنتقال الصعب فی رحاب المعتقد و المذهب، صفحه 94 ،الطبعة الثالثة، 1995 م-1416 ه، دارالنخیل للطباعة و النشر، بیروت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۰۴
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#کلام_فرق_و_ادیان


بر این باورم که فهم وهابی از توحید چیزی جز یک تصور نجدی(منطقه ای در عربستان که نطفه ی وهابیت در آن بسته شد) صحرا نشینی نیست. و با این تصور است که از اسلام دینی راکد و جامد ساخته اند که از مسواک و مشک(بوی خوش) و (بلند کردن) ریش و (کوتاه کردن) سبیل و ... تجاوز نمی کند.
|||||||||||
۷۷۷۷۷۷
اعتقد أنّ الفهم الوهابی للتوحید، لیس الّا تصوراً نجدیاً بدویاً. و بهذا التصور جعلوا من الإسلام دیناً راکداً جامداً لا یتعدی المسواک و المسک و اللحی و التقصیر و ...

ادریس الحسینی، لقد شیّعنی الحسین الإنتقال الصعب فی رحاب المعتقد و المذهب، ص 29، الطبعة الثالثة، 1995 م-1416 ه، دارالنخیل للطباعة و النشر، بیروت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۰
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#داستان_طنز


جنازه ای را به سوی قبرستان تشییع می کردند. مردی با فرزندش به آن ها برخوردند، فرزند از پدرش پرسید: پدر آن مرده را کجا می برند؟
پدر گفت: فرزندم به جایی که نه غذا هست نه آب، نه لباس هست نه پول، نه چراغی هست نه نور.
فرزند گفت: پس پدر، حتما او را به خانه ی ما می برند!


قند پارسی از کلیات عبید زاکانی، سید فرخ زند وکیلی، صفحه 30

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۳
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_تاریخی_مذهبی


ماه بانو به زبان نمی آورد اما در دل معتقد بود که مادران باید مثل زندانبان مراقب دخترانشان باشند همانطور که دختران چون زندانیان باید در فکر فرار؛ این قانون طبیعت است و کاریش نمی شود کرد. اگر چه شهامت گفتن چنین حرفی را هیچگاه نداشت اما زندگی ساده با مردم ساده به او یاد داده بود تا این حد طبیعی فکر کند و با خود روراست باشد.


ایراندخت، بهنام ناصح، صفحه 30

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۳۴
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#اعتقادی_عدل


اوامر قرآن، نشان بطلان نظریه ی «جبر» است؛ زیرا صدور امر وقتی است که مأمور، قدرت بر اطاعت داشته باشد، و کسی که مجبور است و فاعل فعل خود نیست، قدرت بر اطاعت ندارد و صدور امر، نسبت به او لغو بوده و عاقلانه نیست.

نواهی قرآن، بطلان نظریه ی «تفویض» را اعلام می کند.

نهی، دلیلی است بر منع، دلیلی است برناروا و حرام بودن، نشانی است از وجود منع قانونی، ضد تفویض است.


راه قرآن، آیت الله سید رضا صدر، صص 34-35

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۶
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#اعتقادی_معاد



خدای سبحان به رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وعده داده است که او را به مقام محمود می رساند:«وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»؛ پاسی از شب را به نافله پرداز تا پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد. از این بیان قرآنی بی آنکه قید و خصوصیتی برای آن مقام ذکر کند، برمی آید که آن حضرت از عالی ترین درجه شفاعت برخوردار است؛ به گونه ای که همه، حتی شفیعان دیگر نیز از آن بهره‌مند می شوند؛ یعنی مقام محمود، مطلق است پس همگان حامد اویند. این گونه ثناگویی نشان آن است که همگان از چنین مقامی بهره می برند. پس صاحب این مقام باید «رحمة للعالمین» و شفیع همگان باشد.
از این رو، در تفسیر این آیه آمده است که مقام محمود مقام شفاعت است و همه، حتی انبیا به شفاعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم امید دارند. به بیان دیگر، اگر شفاعت آن حضرت ویژه ی گنهکاران بود، او محمود خصوص گنهکاران بود نه محمود مطلق.
به این ترتیب، معنای سخن امام باقر علیه السلام که آیه «و لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» را امید بخش ترین آیه نزد اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند، مشخص می شود؛ زیرا بر اساس این آیه، خدای سبحان آنقدر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عطا می کند که آن حضرت راضی شود و مسلم است، رسولی که «رَحمةً لِلعالمین» و «بِالمُؤمِنین رَءوفٌ رحیم» است، به عذاب عده ای از مؤمنان گنهکار در آتش جهنم راضی نمی شود؛ بلکه به شفاعت او همه آنان نجات می یابند.


شفاعت جلوه برتر رحمت، برگرفته از آثار آیت الله جوادی آملی، صفحات 100 الی 102

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۷
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_مذهبی


عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده ای، اتفاق می افتد. دلیلش خودت هستی. در جست و جوی علّتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست. مبارکت باشد که عشق، درِ خانه ی قلبت را کوبیده است. پاسخ به فطرت، آغاز رستگاری است.


فصل فیروزه، محبوبه زارع، صفحه 92

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۴۹
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#اعتقادی


واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکرده‌ام،برنامه ریزى نکرده‌ام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکرده‌ام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجه‌اى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست: 

«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایه‌ام را با سهو،با فراموشى نابود کرده‌ام. یادم رفته تا کجا مى‌خواهم بروم. 

«افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى» ؛ واقعاً جوانى‌مان را کهنه کرده‌ایم، کهنه که هیچ، پیر شدیم... من گاهى مى‌خواهم بلند شوم باید از دست‌هایم کمک بگیرم، از دیوار کمک بگیرم ... من به هر دو داستان اشاره کردم؛ جوان مشکلش این است که تواناست و باکش نیست، اصلاً فکر نمى‌کند؛ یعنى حساب نمى‌کند که نیروى این چشم تمام مى‌شود،باطرى او آخرین لحظه‌هایش را طى مى‌کند.با چشمش به هر چیزى نگاه مى‌کند.با گوشش هر چیزى را مى‌شنود.با دلش هر چیزى را جمع مى‌کند.به هر چیزى اجازه ورود به لحظه‌هایش را مى‌دهد و باکش هم نیست، خیال مى‌کند چون به همان که مى‌خواهد، مى‌تواند برسد، همیشه هم همینطور خواهد بود. دلیل آن هم این است که یا توانمندى‌اش او را مغرور کرده و یا جهلش به دورى راه و به حجم مشکلات و اندازه‌هاى عظیم موانع او را مغرور کرده است و ...این حرفها تازه شروع روضه است! هنوز اول حرف است. خوب دقت کنید! حضرت مى‌گوید من جوانى‌ام را تمام کرده‌ام،با سهو و با فراموشى و... 

«و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ من جوانى‌ام را کهنه کردم در اینکه با مستى از تو دور شده‌ام و باکم نبود. دورى که تو هم پاداشم را مى‌دادى؛ تباعد بود.تنها من از تو دور نشدم، تو هم مرا رها و واگذارم کردى. گفتى بروم درها را بزنم،بن‌بست‌ها را ببینم و تجربه کنم. وقتى از تو نپذیرفتم و هدایت تو را نخواستم، آن وقت تو رهایم کردى.من در مستى، خیال مى‌کردم. مست بودم و متوجه نبودم که در چه درصدى از مشکلات هستم. «سکرة التباعد» ، مستى و دورى دو طرفه است. 



خط انتقال معارف، علی صفائی حائری، صفحه۱۳۴


منبع: کانال استاد علی صفائی حائری در پیام رسان ایتا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۵۰
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب
#رمان_اجتماعی


خاطرات، چه شیرین و چه تلخ، همیشه منبع عذاب هستند؛ دست کم برای من که چنین است؛ اما حتی این عذاب هم شیرین است. و وقتهایی که دل آدم پر است، بیمار است، در رنج است، و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازه اش می کنند، انگار که یک قطره شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت می افتد و گل بیچاره ی پژمرده را که آفتاب تند بعد از ظهر تفته اش کرده شاداب می کند.


بیچارگان، فئودور داستایفسکی، مترجم:خشایار دیهیمی، صفحه 58 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۶
alef sin