آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

بار داری!!!

چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۱:۵۲ ق.ظ

فِی خَبَرِ  نَوْفٍ اَلْبِکَالِیِّ، قَالَ  أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:  یَا  نَوْفُ اِرْحَمْ تُرْحَمْ.
بحار الأنوار، ج71، ص 396
در خبر نوف بکالى:امیر مؤمنان فرمود:اى نوف رحم کن تا تو را رحم کنند.

بیشتر از پنج پلاستیک دسته دار یا به قول ما عِلّاگه، دستم نبود اما سنگینی شان باعث شد که تقسیم شان کنم. گوجه فرنگی و پیاز و سیب زمینی و بادمجان و سیب، همه خریدی بود که باید انجام می دادم. خیار هم جزو این لیست نه چندان بلند بالا بود، اما قیمت نجومی اش که از بعضی میوه ها بیشتر بود، مانع شد که لیست خرید بدون خط خوردگی بماند.


از فلکه تا محل بازار هفتگی پنج دقیقه پیاده روی است و برای ماشین ها پارکینگ در نظر گرفته شده است. با تمام اینها هیچ وقت با ماشین های دربستی، فاصله ی خانه تا بازار و بالعکس را طی نکردم و همیشه می آمدم سر فلکه سوار تاکسی های گذری می شدم. تاکسی های زرد، ماشین های شخصی، ون، هر چه آید خوش آید.
گاهی وقت ها پیش می آمد که راننده پول خورد نداشته باشد. این گاهی وقت ها هم دقیقا زمانی پیش می آید که از عابر بانک اسکناس ده هزار تومانی برداشت کرده ام. این موقع ها کلی خدا خدا کردنم برای پیدا شدن راننده ی مسئولیت پذیری که وظیفه ی خودش می داند که پول خورد در ماشینش بگذارد و طلبکار در نیاید، بی فایده است و چون از ته قلبم دوست دارم همیشه طلبکار باشم تا بدهکار، مجبورم کرایه ی بیشتری بپردازم تا مثلا راننده اسکناس پنج هزار تومانی همراه با جمله ی «حلال کن داداش» تحویلم بدهد.
امروز دقیقا از همان روزهایی بود که هنگام آمدن به بازار کرایه ی بشتر دادم و پنج هزار تومان و «حلال کن داداش» تحویل گرفتم.
عیبی ندارد، راننده است، گاهی پیش می آید که پول خورد تو ماشینش نباشد. قبول دارم وظیفه اش است که پول خورد داشته باشد، اما مگر همه ی ما به وظایفمان به نحو احسن عمل می کنیم که حالا طلبکار باشیم که چرا وظیفه ات را خوب انجام ندادی؟!
این جملاتی است که گاه گاهی با درونم که انگار مرکب از دو نفر است و دائم با همدیگر جر و بحث دارند، انجام می دهم. خدا به خیر کند، و آن روزی را نیاورد که جر و بحث این دو همراه شود با ادا درآوردن. از دور که ببینید یک دیوانه ی تمام عیار را مشاهده خواهید کرد.
با پنج پلاستیک به دست، مانند مردان آهنین که کیف های سنگین فلزی را بلند می کنند و از نقطه ای به نقطه ی دیگر می برند، نفس زنان خودم را رساندم به فلکه. پایم به خیابان نرسیده بود که پراید زرد رنگی سرعتش را آهسته کرد و پیش پایم ترمز کرد.
- شهرک؟
- بیا بالا.
هر پنج پلاستیک را با دست چپم گرفتم و در ماشین را با دست راستم باز کردم و روی صندلی جلو نشستم.
- سلام، خسته نباشید.
- علیک السلام، مستقیم میرما.
- اما من تا شهرک میخوام برم.
- همونجا رو میگم دیگه.
یک مقداری از مسیر مستقیم بود اما بعد از آن مقدار، باید یکی در میان دو بار سمت راست و دو بار سمت چپ رفت.
راننده نگاهی به پلاستیک ها کرد و پرسید:
- بازار شلوغ بود، نه؟
- بله، کَمَکی شلوغ بود.
- قیمت میوه چطوره؟
- خب گرونه دیگه.
- این سیبایی که خریدی کیلو چند؟
- این سیبا ارزون ترین میوه اس، کیلویی شیش تومن.
- آره بابا! گرونی بیداد میکنه. میخوای بری پرتقال بخری، میگه: کیلویی شونزه تومن، بعدشم چارتا پرتقال برات میذاره. به عبارتی هر پرتقال درمیاد...
چند لحظه ای تامل کرد. داشت حساب و کتاب می کرد که گفتم: چار تومن.
- آره! چار هزار تومن.
از قدیم گفته اند: «حرف حرف میاره» اما در این بلبشوی اقتصادی که شب می خوابیم، صبح بیدار می شویم چند قلم جنس گران می شوند، گرانی است که حرف می آورد. همه ی ما، حتی آدم های دارا، سعی می کنیم شکایت کنیم، تا غصه های مان را تقسیم کنیم و دل مان کمی آرام شود. تقسیم کردن غم ها و غصه ها و درددل کردن است که آرامش می آورد و شاید همین است دلیل آن فرزانه ای که گفت: «خنده بیشتر جنبه ی شخصی و در خود فرو رفتن دارد و گریه بیشتر جنبه ی از خود بیرون آمدن».
هر صنفی هم بالاخره از مشکلات خودش می گوید. راننده گفت: الآن لاستیک پراید، اگه گیر بیاد، با اینکه ارزون ترین لاستیکه، دو و نیم میلیون تومنه. یعنی من باید حداقل چند هفته کار کنم تا بتونم پول لاستیک ماشینمو در بیارم یا باید وام بگیرم. یا همین روغن ماشین، بخوام عوضش کنم باید دویست هزار تومن بسلفم. یعنی باید دو روز صب تا شب تو خیابونا سگدو بزنم و مدام پدال عوض کنم تا بتونم پول تعویض روغنی رو دربیارم.
من هم که همیشه در تایید مشکلات اقتصادی مثل سگ های عروسکی که در ماشین ها می گذارند و با تکان خوردن ماشین سر می جنبانند، سر تکان می دهم و «درسته درسته» می گویم، این دفعه هم همین کار را کردم.
البته گاه گاهی حرفی، حدیثی، کلامی اضافه می کنم و گلایه ای هم از خودمان در برابر دولت می کنم. بالاخره از قدیم گفتند: «یه سوزن به خودت بزن، یه جوال دوز به دیگران».
حرفِ اضافه ی امروزم به راننده این بود: ما مردم خودمون به خودمون هم رحم نمی کنیم. دولت و وظایفش به کنار، یه نگاهی هم به خودمون بندازیم و ببینیم انصاف داریم یا نه. اگه خودمون به خودمون رحم نکنیم نباید انتظار داشته باشیم دیگران به ما رحم کنن.
خطابه ی غرّای من که تمام شد، راننده با صدای «هــــوم هـــوم»ی، سر جنباند.
نزدیک مجتمع مسکونی که در آن زندگی می کنم و معمولا تاکسی از دم در آن می گذرد شدیم. وقت پیاده شدن که رسید، قبل از اینکه پیاده شوم اسکناس پنج هزار تومانی را به راننده دادم و کیسه ها را در دست چپم گرفتم و در را با دست راست باز کردم و بیرون آمدم و با همان دست بستم و منتظر شدم که بقیه ی پول را برگرداند. اما راننده انگار که تصمیم به حرکت داشت، با تذکر من که «آقا! کرایه ی من دو تومنه نه پنج تومن» کمی تامل کرد و گفت: شما بار داری!!! کسی هم تا اینجا تو رو نمی رسونه.
بعد از این جملات، هزار تومان برگرداند و پایش را روی پدال گاز گذاشت و حرکت کرد.

 

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۹/۱۱/۰۸
alef sin

نظرات  (۴)

۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۱۲ سارا سماواتی منفرد

سلام

خیلی برای من هم پیش آمده

راستش اول فکر کردم مطلب راجبه بارداری و بچه داری است (((-: آخرش به خودم خندیدم نگو راجع به بار همراهتون بوده .

خلاصه اینکه اگه بخواهیم یک کم مملکت درست بشه اینو باید از خودمان شروع کنیم ( تک تک آدما ) گاهی فکر می کنم همه ما تو نابسامانی این اوضاع با رفتارمون و کارها مون مقصریم.

راننده یجور ...

من جور دیگه ...

راستش آخرش سرگیجه می گیرم و میگم کار از دست خارج شده و دیگه فایده ای ندارد.

پاسخ:
سلام
بله عنوان انتخابی ایهام داره و از عمد انتخاب شده (((:
البته بین دو کلمه بار و داری فاصله انداختم
با شما کاملا موافقم که بخوایم اوضاع کمی سر و سامان بگیره، باید از خودمون شروع کنیم.
کار وقتی از دست خارج میشه که حتی از اصلاح خودمون هم نا امید بشیم.

سلام

ارحم ترحم👌چقدر زبان عربی موجز 👍👍دوتا کلمه یه دنیا حرف داره

حالا گفتنش خوب نیست ولی من خیلی خوشحال شدم از اینکه اسنپ راه افتاد.تا قبل از این راننده تاکسی ها چه جولانی که نمیدادن😐الانم کرایه ی دربستی هاشون دوبرابر اسنپ 

پاسخ:
سلام
بله، زبان عربی خیلی عالیه
گفتنش که خوبه، اشکالی نداره
یه واسطه ای هست که طرف هیچ یک از مسافر و راننده رو نمیگیره و هر دو راضی ان
اسنپ واقعا خدمتی بود که جاش خیلی خالی بود

سلام 

بنده رو کرایه گرفتن ..همیشه حرصم در میاد.یک دوبار هم با راننده ها بحث کردم.

پاسخ:
سلام
من اما تمایلی به جر و بحث ندارم و طلبکار باشم بهتر از اینه که بدهکار باشم

معمولا اونهایی که بیشتر مینالن، بیشتر مقصرن!

پاسخ:
تا حدود زیادی با شما موافقم
اون یه مقدارم که مخالفم در مورد افرادیه که مقصر نیستن، ولی مشکل آنچنانی ندارن و زیاد مینالن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">