الکافی، للشیخ الکلینی، کتاب العقیقة، باب نوادر، ح 2
ابو هارون، غلام آل جعده گوید: در مدینه همواره به خدمت امام صادق علیه السّلام مىرفتم، چند روزى نتوانستم به خدمت آن بروم، روزى به خدمتش شرفیاب شدم، به من فرمود: اى ابا هارون! چند روز است تو را نمىبینم؟!
عرض کردم: برایم پسرى به دنیا آمده است.
فرمود: خداوند او را برایت مبارک گرداند! نامش را چه گذاشتهاى؟
عرض کردم: او را محمّد نام نهادم.
*امام علیه السّلام درحالى که مىفرمود:«محمّد، محمّد، محمّد» گونهاش را آن اندازه به زمین نزدیک نمود که نزدیک بود که به زمین بچسبد.
سپس فرمود: خودم، فرزندم، خاندانم، پدر و مادرم و همۀ اهل زمین به فداى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله! فرزندت را دشنام نده، او را نزن و با او بداخلاقى نکن. و بدان که در روى زمین هر خانهاى که در آن نام محمّد باشد، هرروز آن خانه تقدیس مىشود.*
حَدَّثَنِی اَلشَّیْخُ أَدَامَ اَللَّهُ عِزَّهُ أَیْضاً قَالَ: قَالَ اَلْمَأْمُونُ یَوْماً لِلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ: أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَةٍ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَدُلُّ عَلَیْهَا اَلْقُرْآنُ.
قَالَ: فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ: فَضِیلَةٌ فِی اَلْمُبَاهَلَةِ. قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ»، فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ فَکَانَا اِبْنَیْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ فَکَانَتْ فِی هَذَا اَلْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَکَانَ نَفْسَهُ بِحُکْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ،
فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ تَعَالَى أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لاَ یَکُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِحُکْمِ اَللَّهِ تَعَالَى
سید مرتضى رحمة اللّه علیه مىنویسد: استادم شیخ مفید نقل کرد که مأمون روزى به حضرت رضا علیه السّلام گفت: بزرگترین امتیاز امیر المؤمنین علیه السّلام را که شاهدى از قرآن بر آن دلالت کند برایم توضیح دهید.
حضرت رضا علیه السّلام امتیاز مباهله که خداوند در قرآن مىفرماید« فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ »را بیان کرد. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله براى مباهله امام حسن و امام حسین که فرزندانش بودند آورد و فاطمه زهرا علیها السّلام را آورد که در اینجا تعبیر زنانمان در آیه شده و امیر المؤمنین را نیز آورد که او نفس پیامبر به شمار مىرفت طبق آیه قرآن، در نتیجه ثابت شد که احدى از جهانیان با ارزشتر از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وجود نداشت، در نتیجه احدى از جهانیان نیز با ارزشتر از نفس پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نیست طبق آیه قرآن.
بحار الانوار، علامّة مجلسی، ج 10، ص 350
المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیسابوری، کتاب معرفة الصحابة، باب ومن مناقب أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب رضی اللّه عنه [علیه الصلاة و السلام] ممّا لم یخرجاه، ح 4576، دار الکتب العلمیّة-بیروت، الطبعة الأولی 1411-1990
- غیر از جهاد ساز و کار دیگری برای حکومت دارید؟ مثلا انتخابات بر پا می کنید؟
صورتش را یک طرفی کرد و زهر خندی گوشه ی لبش نشست: انتخابات؟! ما از طاغوت بیزاریم، تو می گویی: مثل بوزینه پیروی از طاغوت کنیم؟ انتخابات از غرب آمده، از جایی که دشمنان الله بر آن حاکم اند و بر کرسی او نشسته اند و برای تمام مردم جهان نسخه می پیچند. ما برای آزادی این مردم از طاغوت ها آمده ایم تا فقط الله را بپرستند و مطیع قوانین او باشند.
دو جمله ی آخر را در حالی که چشم هایش را به چشم هایم دوخته بود و انگشت سبابه ی دست راستش را سمت آسمان گرفته، گفت. نمی دانم از این عزم و اراده بترسم که از ایمان به مسیری که انتخاب کرده بود خبر می داد، یا از اتکای بیش از حد او به «الله»ی که او بیش از حد، آن را بر زبان می آورد، انگار که «الله» عبد او است، نه او بنده اش.