آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

۲۴۶ مطلب توسط «alef sin» ثبت شده است

وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ
ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ [ ﺩﻭﺯﺥ ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﻭﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺳﭙﺲ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﻤﻰ  ﺷﻮﻳﺪ .(هود/ ١١٣) 
 

سوار ماشین شاسی بلند دو کابین قرمز با خط های سیاه شدم. به محض سوار شدن چشم هایم را بستند و بعد از یکی دو دقیقه، ماشین حرکت کرد.
از وقتی که سوار شدم حدود دو ساعتی گذشت. ابتدا جاده هموار بود اما بعد از یک ساعت کم کم تکان های ماشین زیاد شد تا بیست دقیقه ی آخر که شدت تکان ها زیاد و هر لحظه چرخی از چهار چرخ ماشین بالا و پایین می رفت.
ماشین ایستاد. در باز شد و کسی روی شانه ام زد. خواستم چشم بند را بردارم که همان کسی که روی شانه ام زده بود، دستم را محکم گرفت و آورد پایین. سرم را کمی پایین آوردم و از ماشین پیاده شدم و همان جا ایستادم. دو دقیقه ای نگذشته بود که صدایی پایی شنیدم که به من نزدیک می شد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۴:۴۴
alef sin

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: الْمُؤْمِنُ کُفْوُ الْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ کُفْوُ الْمُسْلِمَةِ
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: مرد مومن هم شأن مومن است و مرد مسلمان هم شأن زن مسلمان است.

(وسائل الشیعة، کتاب النکاح، باب 25، ح 1)

 

خانه مان یکی از آخرین خانه های منطقه است؛ جایی که بعد از آن خانه ای دیده نمی شود و یک دست زمین های بی مصرفی است که گُله به گُله این طرف و آن طرفش خار و علف هرز روییده است. سیل آمده بود پشت خانه مان و هر لحظه از این می ترسیدیم که آب از سیل بند رد بشود و به خانه های مان سرریز کند.
با باقر دوست گرمابه و گلستانم و رفیق خوشی و ناخوشی ها و خوب و بدی هایم که تا جهنم پای هم می رویم، روی سیل بند نشسته بودیم و زانو به بغل گرفته، بیل های مان را کنارمان گذاشته بودیم و مثل بقیه ی مردمی که دل شان به حال خود و خانه شان یا ما و خانه مان می سوخت، با هول و ولا و قلب هایی که نگرانی و هراس را به چشم هایمان ارزانی داشتند انتظار می کشیدیم که یا آب کمی پایین برود و ما راحت بشویم و یا بالاتر از این بیاید و هر چه نداریم را با خود ببرد و باز ما راحت بشویم.
باقر که مثل من پاچه ی شلوارش را تا زیر زانو بالا داده بود گفت: این سیل لعنتی که تمام بشود برویم شمال، این همه آب دیدم هوس دریا به کله ام زد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۸:۱۲
alef sin

 

#ماجراهای_فیلسوفک_و_داداش

وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.

و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى که از چیزى مى ترسى، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهى ترسیدن از چیزى، از خود آن سخت تر است. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 175)


وقتی می خواستم شنا یاد بگیرم، از پریدن در آب می ترسیدم. بردارم می گفت: اولین دیواری که با آن رو به رو می شوی که یا باید خرابش کنی یا از روی آن بپری تا شنا یاد بگیری، ترس از آب است. بپر، دیوار ترس گرومپی پایین می آید.
این چه منطقی است؟ چه استدلالی است؟ من از غرق شدن می ترسم و او می گوید: بپر تو آب. همیشه بزرگترین ترسم مردن با حالت خفگی است؛ چه خفه شدن در آب، چه بین دو سنگ و چه یک جای تنگ، تفاوتی ندارد، از خفگی می ترسم. از قبر هم به دلیل خفه شدن در آن می ترسم و تنها علتی که باعث آرامشم می شود این است که وقتی من را در قبر می گذراند نفس نمی کشم که خفه بشوم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۰۲:۱۵
alef sin

نفس نفس زنان در حالی که دو دستش را مشت کرده بود و زانوی پای چپش را به زمین چسانده، نشست. نفس کشیدنش از حالت طبیعی خارج شده بود و انگار که نفس های آخرش را می کشید. دو-سه بار سرفه کرد؛ سرفه های خشک. از تک و تا افتاد که زانوی پای راستش را هم به زمین چسباند. با چشم هایش نا امیدانه خط پایان را جستجو می کرد اما خط پایانی برای خودش ندید.
دونده ی سمت راستی دو دقیقه پیش از او به خط پایان رسیده بود و دیده بود که دست هایش را بالا برده و تکان می داد و می خندید. 
دونده ی سمت چپی اش چند متر جلو تر از او به خط پایان رسیده بود و او هم با جست و خیز شادی خود را ابراز می کرد.
اما برای او انگار که خط پایانی وجود ندارد و یا اگر دارد او نمی بیند. پس باید بلند شود بدود. اما همین که خواست از جا برخیزد، با سر افتاد روی زمین و دیگر بلند نشد.
اطرافیان که او را چنین دیدند برای او کف زدند و غریو شادی سر دادند که او به خط پایانی که دیگران فقط می دیدند رسید.

 

**این چند خط پریشان نویسی است...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۰۱:۰۵
alef sin

- باب الجواد کجا است؟
- خانم! آن فلکه را می بینید؟ به آن که رسیدید بپیچید دست چپ، چند متر جلوتر باب الجواد مشخص است.
- ممنونم آقا.
آرام آرام باید قدم بردارم، شنیدم وقتی که می خواهید زیارت بروید، قدم های کوتاه و آرام بردارید.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
صلوات را هم مدام باید بر زبانم جاری کنم، هدیه به مادر امام.
این فلکه اسمش چیست؟ کاش آن مرد می گفت. عیبی ندارد، نزدیک فلکه که شدم، اسمش را حتما نوشته اند، می خوانمش. بالاخره مقداری سواد دارم.
فلکه ی آب؟ چه اسمی؟ آب، مایه ی حیات، رو به روی حرم، مقابل باب الرضا.
حالا باید بپیچم سمت چپ، چند قدم جلوتر. این هم باب الجواد.
السلام علیک یا امام رضا! از همین جا، از باب الجواد. به نام پسرت، به نیابت از ناز دانه ات، به عشق جوادت، سلام بر تو ای علی بن موسی الرضا.
آقا! من اذن دخول بلد نیستم بخوانم، اما می دانم باید در بزنم، اجازه بگیرم؛ پس
یا امام جواد، قربانت ای پسر امام رضا.
اشک هایم روی گونه هایم جاری می شود...
- مامان، مامان! بیدار شو، اذان صبح گفت.
- خواب بود؟
- چی خواب بود؟
- من را مشهد می بری مامان؟
- صبح اولِ صبح مشهد؟ خواب نما شدی مامان؟
- ببخشید پسرم! ممنونم برای نماز صبح بیدارم کردی.
- کاری نکردم، بیدار بودم، داشتم فیلم نگاه می کردم، گفتم تو را هم بیدار کنم. من برم بخوابم.
- نمازت را بخوان، بعد بخواب.
- خیلی خوابم می آید، شب به خیر، نه صبح به خیر مامان.
بلند می شوم که دست نماز بگیرم. آب را که می بینم یاد فلکه ی آب می افتم. سمت چپ، چند متر جلوتر، باب الجواد:
یا امام رضا! ببخشید نمی توانم بیایم زیارت اما ممنونم که من را از یاد نبردی و دعوتم کردی. این هم یک نوع زیارت است اگر قبول کنی.
اشک هایم سرازیر می شود همانطوری که در خواب سرازیر شده بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۰۰:۰۹
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

شما خوب می دانید که بچه می تواند بدون هیچ خطری یک سگ بزرگ را نوازش کند. حتی اگر یک سگ سیاه باشد. و اگر به جای سگ موجود زنده ای را که عقل دارد، فکر می کند، احساس دارد و روحش فنا ناپذیر است، نوازش کند چه می شود؟ بدن شما مرتعش شده است. دختر عمو اقرار کنید. من شما ها را خوب می شناسم. شما آمریکایی ها عادات خاصی دارید. من در مسافرت هایم به شمال مکرر متوجه این نکته شده ام. شما با سیاه ها مانند مار و خرچنگ رفتار می کنید، اما از طرفی از ستمی که به آنها می شود عصبانی هستید. شما نمی خواهید با آنها بد رفتاری شود، اما حاضر نیستید که حتی با آنها همکلام شوید. دلتان می خواهد آنها را به آفریقا بازگشت دهید برای اینکه دیگر چشم های تان سیاه ها را نبیند و وجودشان را احساس نکنید. آن وقت یکی دو تن مبلغ خواهید فرستاد تا آنها را به دین مسیحیت دعوت کنند. دختر عمو آیا این درست است؟
افلیا در حالی که متفکر بود گفت: خدایا! همه ی اینها که می گویید یک کمی درست است.

#رمان #کلبه_ی_عمو_تم، ص 286

#نویسنده #هریت_بیچر_استو

#مترجم #منیر_جزنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۰
alef sin

حی علی خیر العمل

#کتاب #حیّ_علی_خیر_العمل
للمؤلّف #السیّد #محمد_مهدی #السیّد_حسن #الموسوی #الخرسان

هذا الکتاب بالواقع هو من سلسة مسائل سمّاها المصنّف بـ «مسائل شرعیّة بین #السنّة و #البدعیّة» لکنّها لم تکمل حتّی بعد؛ لأنّ الفرصة لم تسنح له.
و المؤلّف أحد أعلام #النجف_الأشرف و تلامیذ آیة السیّد #أبوالقاسم_الخوئی الذی کلّفه استاذه بشرح أرجوزته فی مدح #الإمام_علیّ علیه السلام، وأحد البارزین فی مجال تحقیق #التراث #الإسلامی وتألیف الکتب الإسلامیّة.
قام المؤلّف فی کتابه هذا بدئاً من #الأدب #القرآنیّ للدعوة إلی سبیل اللّه بالموعظة و الحکمة و#الجدال_الأحسن ومنطلق الإیمان وهو أن تحب لغیرک ما تحب لنفسک من الخیر، فی البحث عن جزئیّة حیّ علی خیر العمل فی #الأذان و#الإقامة.
لکنّه قبل البحث حول هذا الموضوع طرح بحثاً وهو مبدء تشریع الأذان، وهل هو #وحی_السماء کما قاله أئمة #أهل_البیت وأخذها شیعتهم عنهم أو رؤیا رأها أحد الأنصار وحدّثها لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله وقرّرها الرسول صلّی اللّه علیه و آله، کما هو قول مخالفیهم؟
وبعد هذا بدأ بالحث عن الموضوع الأصلیّ فنقل روایات عن عبداللّه بن عمر وعلیّ بن الحسین علیهما السلام وأبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السلام فی الأذان بحیّ علی خیر العمل، وأنّه الأذان الأوّل کما قاله الإمام زین العابدین علیه السلام، وأنّه من تعلیم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لبلال وأبی محذورة مؤذّنیه فی المدینة.
وتلا هذا البحث، البحث عن علّة حذفه من الأذان فبیّن المؤلّف علّتین له: العلّة الظاهریّة وهی احساس #عمر_بن_الخطاب تهاون #المسلمین فی #الجهاد إذا سمعوا کلّ یوم خمس مرّات فی الأذان أنّ #الصلاة خیر عمل،
والعلّة الباطنیّة وهی #الولایة لأهل البیت علیهم السلام حیث استفادها من أحادیث نقلها عن #أئمة #أهل_البیت علیهم السلام و بیّن ما المراد منها.
فی الختام طرح البحث عن #الشهادة_الثالثة فی الأذان وحکمها، وأیّد الحکم السائد بین فقهاء #الشیعة من عصر #العلّامة_المجلسیّ حتی الآن وهو استحبابها من دون اعتقاد جزئیّتها للأذان وناقش الحکمین الأخیرین فیها وهما بدعیّتها وجزئیّتها فی الأذان.

وفی نظری القاصر أنّ الکتاب من حیث عدم استعراضه للبحث عن صحّة وضعف الأحادیث یتوجّه علیه الإشکال ولکنّه لا ینظر إلیه لقصد مؤلّفه الاختصار.

لتحمیل الکتاب راجع الرابط التالی:
http://alfeker.net/library.php?id=2353

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۳
alef sin

 

 

کسانی که با خوزستان آشنایی ندارند، از آن فقط گرمای زیادش با مردمی با چهره های سبزه و سیاه و یا حداقل آفتاب سوخته در ذهن تداعی می کنند و گاهی حتی باورشان نمی شود که یک خوزستانی، به خصوص آنهایی که جنوب استان زندگی می کنند، چهرهایی سفید داشته باشند! انگار که به این باور رسیده اند که برزیل تکه ای از آبادان و خوزستان بوده و بومیان سیاه پوستش در اصل آبادانی و خوزستانی اند!!!
خوزستان استانی در جنوب غربی ایران، با مردمی مهمان نواز و ذخایر فراوان نفت و گاز و نعمت های فراوانی از جمله خرما و شلتوک و گندم و مرکبات و البته فراوانیِ آب در زمانی نه چندان دور!!!
زمین های زراعی این استان کم نبودند قبل از اینکه تبدیل به شوره زار شوند البته اگر به زیر کشت می رفتند، که نرفتند، بلکه فدای سیاست های دولت های متفاوت شدند.
روزی به نام صنعت نیشکر و با شعار چرخیدن چرخ اقتصاد ولو به قیمت له شدن فقرا زیر این چرخ ها، زمین ها را به ضرب و زور از مردم گرفتند و زیر کشت نیشکر بردند بدون آنکه نیروی کار را از همین مردمی که زمین های شان را بردند، تامین کنند
و روزی دیگر به نام نفت به جان هور افتادند و آن را خشک کردند و مردم را چند سال گرفتار گرد و خاک کردند و گفتند: این خاک ها منشأ خارجی دارند؛ گویا ما خارجی بودیم، خودمان خبر نداشتیم!!!
و امروز هم به جان آب این استان افتاده اند که روزی پر آب ترین رود کشور در آن جاری بود و الآن در بعضی قسمت هایش با کمی دست و پا زدن می توان از این طرف رود به آن طرفش رفت.
نفت قصه ی پر غصه ای است در این استان؛ چه روزهایی که زمین های مردم را گرفتند و جوانان شان به جای کار گاهی ضربه های باتوم پلیس به تن شان نشست و حبس کشیدند و چه روزهایی که از آن جز خاک نصیبی نبردند.
بی انصافی است اگر از احداث یا ترمیم بعضی جاده ها و پل ها توسط وزارت نفت در این استان یادی نکنیم، اما اوج بی انصافی است اگر نگوییم که تمام این پل ها و جاده ها در مسیرهای احداث شدند که ماشین های شرکت های نفتی بیشترین تردد را در این مسیرها داشتند.
داستان آب از ماجرای نفت دردناک تر است؛ روزهایی که کارون پر آب بود، مردم شهرهای جنوبی یا باید دستگاه تصفیه ی آب در خانه نصب می کردند و یا باید آب شرب شان را می خریدند، چنان که تا الآن نیز چنین است و با گرانی بنزین قیمت بشکه ی آب دو برابر شده است. حال که کارون نا ندارد که زار بزند و اشک بریزد، با وجودی که امسال بارش های خوبی داشتیم، چه عجب که مردم بخش غیزانیه همان آب غیر شرب را نداشته باشند!
بی آبی بخش غیزانیه استان خوزستان که ماه ها با اعتراض آرام مردم نجیبش همراه بود و دو سه روز پیش به بستن جاده ی ترانزیتی منجر شد، آب و فاضلاب اهواز و البته شهرستان کارون که با کمترین باران زیر آب می رود، اعتراضات آبان ماه ماهشهر و تیراندازی های این شهر و نحوه ی مقابله با آن، بیکاری جوانان و دست و پا زدن خانواده های شان با مشکلات اقتصادی و فقر، تغییر مذهب بعضی مردم این استان و حتی جذب شدن شان به گروه های جدایی طلب و گاه تروریست های وهابی، همه و همه نتیجه ی بی توجهی مسئولان به نیازها و مشکلات این استان است که مردمش بر این باورند قسمت اعظمی از بودجه ی کشور با نفتی بسته می شود که زیر پای شان جریان دارد و از آن هیچ بهره ای ندارند جز درد و حسرت بی نصیب بودن شان از حقی که باید عایدشان شود؛ از آب شربی که باید مانند باقی استان ها بدون پرداخت پول اضافه تری نسبت به آب شهری، استفاده کنند، از یکی دو درصد در آمد نفتی که باید خرج رونق این استان شود، از شبکه ی فاضلابی که جوابگوی باران های کم استان باشد، و از اولویت استخدام بومیان در شرکت های نفتی و غیر آن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۵۴
alef sin

اول:
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صلّی اللّه علیه و آله: إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ- نَادَى مُنَادٍ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُمْ ثُمَّ قَالَ: یَا جَابِرُ- جَوَائِزُ اللَّهِ لَیْسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوک.ِ ثُمَّ قَالَ: هُوَ یَوْمُ الْجَوَائِزِ.

وسائل الشیعة، الحرّ العاملی، کتاب الصلاة، أبواب صلاة العید، باب 37، ح1

جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: هنگامی که روز اول شوال رسید، منادی ندا دهد که ای مؤمنان! بشتابید به سوی جایزه های تان. سپس (امام باقر علیه السلام) فرمودند: ای جابر! جوائز خداوند مانند جایزه های پادشاهان نیست. سپس فرمودند: (این روز) روز جایزه ها است.

 


دوم:
عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ:
إِنَّمَا جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعِیدَ لِیَکُونَ لِلْمُسْلِمِینَ مُجْتَمَعاً یَجْتَمِعُونَ فِیهِ وَ یَبْرُزُونَ لِلَّهِ -عَزَّ وَ جَلَّ- فَیُمَجِّدُونَهُ عَلَى مَا مَنَّ عَلَیْهِمْ فَیَکُونُ یَوْمَ عِیدٍ وَ یَوْمَ اجْتِمَاعٍ وَ یَوْمَ فِطْرٍ وَ یَوْمَ زَکَاةٍ وَ یَوْمَ رَغْبَةٍ وَ یَوْمَ تَضَرُّعٍ وَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ یَحِلُّ فِیهِ الْأَکْلُ وَ الشُّرْبُ لِأَنَّ أَوَّلَ شُهُورِ السَّنَةِ عِنْدَ أَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضَانَ- فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکُونَ لَهُمْ فِی ذَلِکَ مَجْمَعٌ یَحْمَدُونَهُ فِیهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ.

وسائل الشیعة، الحرّ العاملی، کتاب الصلاة، أبواب صلاة العید، باب 37، ح4

از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
خداوند روز فطر را عید قرار داده است تا برای مسلمانان زمان اجتماعی باشد که در آن جمع شوند و برای خدا خود را نشان دهند و او را برای آنچه که بر آنها منّت نهاد بزرگ شمارند تا آن روز روز عید و جمع شدن و (بازگشت به) فطرت و (پرداخت) زکات و رغبت و تضرّع باشد
و(عید شمرده شده است) به این دلیل که اولین روز از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال می شود

 


سوم:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَوْمَ الْفِطْرِ، فَقَالَ:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ یَوْمَکُمْ هَذَا یَوْمٌ یُثَابُ فِیهِ الْمُحْسِنُونَ وَ یَخْسَرُ فِیهِ الْمُسِیئُونَ وَ هُوَ أَشْبَهُ یَوْمٍ بِقِیَامَتِکُمْ فَاذْکُرُوا بِخُرُوجِکُمْ عَنْ مَنَازِلِکُمْ إِلَى مُصَلَّاکُمْ خُرُوجَکُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّکُمْ وَ اذْکُرُوا بِوُقُوفِکُمْ فِی مُصَلَّاکُمْ وُقُوفَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّکُمْ وَ اذْکُرُوا بِرُجُوعِکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ رُجُوعَکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.

وسائل الشیعة، الحرّ العاملی، کتاب الصلاة، أبواب صلاة العید، باب 38، ح1

امام صادق علیه السلام از پدران خود نقل کرده اند که امیر المومنین علیه السلام در روز عید فطر خطبه خواندند و فرمودند:
ای مردم! امروز شما همانا روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده می شود و بدکاران زیان می کنند، و این روز شبیه ترین روزها به روز قیامت تان است، پس به هنگام خروج از خانه های تان (و رفتن به) محل های نمازتان خروج تان از قبرها و (رفتن تان) به سوی پروردگار را یاد کنید، و هنگام ایستادن برای برپا داشتن نماز ایستادن تان در برابر پروردگارتان را متذکر شوید، و هنگام بازگشت تان به خانه های تان بازگشت تان به جایگاه های تان در بهشت یا جهنم را به خاطر آورید.


أهنّی وأبارک لکم عید الفطر المبارک وأسأل اللّه أن یتقبل منکم ومنّا الصلاة والصیام وصالح الأعمال، ویعیده علیکم وعلینا بسرور وفرح وصحّة وأمان وعافیة.

عید فطر را خدمت شما تبریک عرض می کنم و از خداوند متعال خواستارم که نماز و روزه های شما و ما را به احسن وجه قبول فرماید.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۶
alef sin

و قال فی خطبة له علیه السلام:

 *إِنَّمَا مَثَلِی بَیْنَکمْ کمَثَلِ السِّرَاجِ فِی الظُّلْمَةِ یَسْتَضِی‏ءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا.* 

نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 187

حضرت در ضمن خطبه ای فرمودند:

 *همانا من در میان شما چونان چراغ درخشنده در تاریکى هستم، که هر کس به آن روى مى آورد از نورش بهرمند مى گردد.* 

 

 

روى عطاء، عن عبد الله بن شداد بن الهاد قال: وددت أن أترک فأحدّث بفضائل علیّ بن أبی طالب ع یوماً إلى اللیل و أنّ عنقی هذه ضربت بالسیف . قال: فالأحادیث الواردة فی فضله لو لم تکن فی الشهرة و الاستفاضة و کثرة النقل إلى غایة بعیدة لانقطع نقلها؛ للخوف و التقیة من بنی مروان مع طول المدّة و شدّة العداوة .
و لولا أنّ للّه -تعالى- فی هذا الرجل سرّاً یعلمه من یعلمه لم یرو فی فضله حدیث، و لا عرفت له منقبة.

شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج4، ص 73، الناشر: مکتبة آیة اللّه المرعشیّ النجفیّ

عبد اللّه بن شداد هاد گوید: دوست می داشتم که رها می شدم و فضائل علی (علیه السلام) را از روز تا شب روایت می کردم تا اینکه گردنم با شمشیر زده می شد.
و گفت: روایاتی که در فضیلت او وارد شده است اگر از نظر شهرت و استفاضه و زیاد نقل شدن به نهایت زیاد نبود، نقل کردن شان به دلیل ترس و تقیه از بنی مروان با وجود حکمرانی طولانی شان و دشمنی شدیدشان، قطع می شد.
و اگر خداوند متعال در این مرد رازی قرار نمی داد که آن کسانی که می دانند(آن راز چیست) می شناسند، در فضیلت او حدیثی نقل نمی شد و منقبتی برای او شناخته نمی شد.


أعزّیکم بذکری استشهاد الإمام أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام وألتمسکم الدعاء.

سالروز شهادت امام علی علیه السلام را خدمت شما تسلیت عرض می کنم. التماس دعا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۵
alef sin