سردار شهید قاسم سلیمانی را مالک اشتر زمان ملقب کرده اند، لقبی که برزانده ی ایشان است اما نیاز داریم کمی اوصاف و احوال مالک اشتر را بشناسیم تا بتوانیم این وصف را در حق این شهید بزرگ و بزرگوار درک کنیم.
مالک اشتر:
1- مومنی بود که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله ایشان را به وصف ایمان شناساندند.
ابوذر غفاری صحابی بزرگ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در لحظات آخر عمر خود به همسرش می گوید که از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله شنید که یکی از میان شما در بیابانی جان می سپارد و مومنانی او را دفن می کنند، آن کس که حضرت اشاره کرده است من هستم. حتی وقتی همسرش به او می گوید: قافله ی حج گذر کرده است و کسی نمی آید، بر حرف خود پایفشاری می کند و می گوید: گوسفندی را آماده کن برای این مومنان. بعد از فوت ابوذر همسر او سه نفر را می بیند که به سمت آنها می آیند. به آنها می گوید: من همسر ابوذر صحابی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هستم، او اینک رحلت کرده است، کمک کنید او را دفن کنیم. این سه نفر ابوذر را غسل می دهند و کفن می کنند و از بین آنها مالک پیش نماز می شود که بر او نماز بگذارند.
2- علامه حلی در خلاصة الاقوال در مورد مالک اشتر نقل می کند که وقتی خبر شهادت مالک را به امام علی علیه السلام دادند تاسف خوردند و فرمودند: «قد کان لی کما کنت لرسول الله صلّی اللّه علیه و آله» برای من همانگونه بود که برای پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بودم.
امیر المؤمنین علیه السلام در مواقف و مواطن مختلفی برای حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله چنان ایثاری از خود نشان دادند که هیچ کسی چنین ایثاری را نکرده است و چنان فضایلی برای ایشان بعد از این ایثارها نقل شد که برای هیچ کس نقل نشده است.
به عنوان نمونه:
در جنگ احد که پس از پیروزی اولیه طمع بر بعضی مسلمانان غلبه کرد و عده ای تنگه ی احد را رها کردند و جنگ وارونه شد، تنها کسی که در میدان ماند و از حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله دفاع کرد امیرالمومنین علیه السلام بودند به گونه ای که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به ایشان مدام می فرمودند: با این جماعت بجنگ، آن گروه را دورکن، آن دسته را تار و مار کن(نقل به مضمون) و ایشان بدون چون و چرا انجام می دادند و اینجا بود که ندایی در آسمان شنیده شد «لا فتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» و بعد از این ماجرا بود که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:« علی منّی و انا من علی» و جبرئیل در ادامه فرمود:« و انا منکما».
و یا در ماجرای فتح خیبر که هر روز گروهی از مسلمانان می رفتند تا آخرین دژ یهود را فتح کنند اما بر می گشتند در حالی که سرباز فرمانده ی خود را متهم به ترس می کرد و فرمانده سرباز را، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:« غدا لاعطین الرایة لرجل یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله» فردا پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست می دارند. فردای آن روز همه دل دل می کردند که این افتخار نصیب شان شود و حتی دست دراز می کردند که پرچم را از حضرت بگیرند اما پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:« اَین علی»، علی کجا است؟
3- مرحوم کشی نقل دیگری دارد در ذکر جمله ی امام علی علیه السلام هنگام شنیدن خبر شهادت مالک. او می گوید:« ذکر أنّه لمّا نُعی الأشتر مالک بن الحارث النخعی إلى أمیر المؤمنین(علیه السلام) تأوّه حزناً وقال:رحم الله مالکاً وما مالک؟ّ عزّ علَیَّ به هالکاً، لو کان صخراً لکان صلداً ولو کان جبلاً لکان فِنْداً وکأنّه قُدّ منّی قدّاً» وقتی که خبر شهادت مالک را به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند از روی حزن و اندوه آه کشید و فرمود: خدا رحمت کند مالک را، مالک که بود؟ بر من عزیز و سخت است که او را مرده ببینم، اگر سنگ بود سفت و سخت بود و اگر کوه بود بزرگ بود و مانند آن است که او را از من بریدند و قطع کردند.
4- «خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دگران»
هنگامی که خبر شهادت مالک اشتر به معاویه رسید بالای منبر رفت و خطبه ای خواند. جمله ای در خطبه ی او در فضل مالک اشتر خودنمایی می کند، گفت: علی دو دست داشت که هر دو دست او را بریدیم؛ یک دستش را در صفین که اشاره به عمار یاسر داشت و دست دیگرش را امروز که مقصودش مالک بود و پس از این جمله نحوه ی شهادت مالک را برای مردم نقل کرد و جمله ی معروفش را گفت که «انّ للّه جنوداً من عسل» خداوند سربازنی از جنس عسل دارد(اشاره به عسل مسمومی که با آن مالک را شهید کردند).
این گفته ها را در مورد سردار شهید قاسم سلیمانی تطبیق کنیم؛ او ایمان داشت به خدایش، به رسولش، به امامش، به رهبرش، به هدفش و به راهش.
آنگونه بود برای رهبرش که رهبری برای امام بود(بدون قصد تشبیه امام راحل و رهبری به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام). نقل است که رهبری پس از ریاست جمهوری گفته بودند: بعد از ریاست جمهوری به حوزه و کار طلبگی بر می گردم مگر آنکه امام منع کنند و اگر به من بگویند که برو در ژاندارمری فلان روستای دورافتاده ی سیستان فعالیت کن، می روم. و چه بیایان ها و شهرها و روستاهایی که قدم های شهید سعید و سرافراز را با افتخار بر دوش کشیدند هنگامی که او برای انجام تکلیف خود پا بر آنها می گذاشت.
گوشه ای از حزن و اندوه رهبری از شهادت ایشان را امروز هنگام حضورشان در منزل سردار شهید دیدیم و روز یکشنبه موقع نماز بر پیکر پاک شان بیشتر خواهیم و شاید خاطره ی شهید صیاد شیرازی دوباره تکرار شود که روز بعد از شهادت شان حضرت آقا بر سر مزارشان حاضر شده بودند و گفتند: دلم برای صیادم تنگ شده.
و نکته ی آخر را هم «آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است» شادی دشمنان داخلی و خارجی را از شهادت این شهید سرافراز می بینیم.
در آخر دعا می کنم خون این شهید سیلی شود و آرزوی او که نابودی و به زیر کشیدن مستکبران عالم بود را برآورده کند و بنیان آنها را برکند و سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی روز قیامت شفیع ما شود... .