آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

#در_مکتب_عاشورا

خطرناک تر و نابود کننده تر از هر چیزی برای دین اسلام، فسق و ظلم حاکمی است که به نام اسلام و با لباس خلافت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله حکومت می کند و بر خلاف اسلام و سیره ی حضرت مشی می کند.
« و فاتحه ی اسلام را باید خواند آن هنگام که امت به فرمانروایی چون یزید مبتلا گشت»
( اللهوف فی قتلی الطفوف، موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة المصححة الاولی، ص 18)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۵۷
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

بزرگ تر و سنگین تر از مصیبت شهادتِ سرورِ جوانانِ اهل بهشت و یارانش، به اسارت رفتن زنان و دختران حضرت و یارانش بود که در برابر نامحرم قرار گرفتند.
وقتی از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: کدام مصیبت کربلا برای شما سنگین تر بود؟
فرمودند: شام، شام، شام... .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۲۱
alef sin

قطار نیم ساعت تا رسیدن به اراک فاصله داشت و من به تازگی متوجه شدم که چه چیزها از آن کس که به او محبت دارم نمی دانم. بعد از این صحبت هایی که رد و بدل شد به فکر رفته بودم که دوست داشتنی که پایه و اساسش شناخت درست و حسابی نباشد سخت سست و متزلزل است و آخرش همین می شود که من شدم؛ با نیم بند بادی از ریشه کنده شدم و از اصلم دور.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۳۹
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

نماز ظهر عاشورا همان نماز ظهر واجب هر روزی است که امام آن را در بحبوبه ی جنگ خواندند،
نمازی که حتی زیر باران تیر به آن بی اعتنایی نمی شود که آن همه خون به زمین ریخته برای اسلامی است که یک رُکْنَش نماز است.

 

#نماز

#نماز_ظهر

#نماز_ظهر_عاشورا

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۳
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

 

همراهی با حق هیچ وقت به اجبار صورت نمی گیرد حتی اگر حق دم تیغ باشد و شمشیر بالای سر او، به اجبار کسی را وا نمی دارد که شمشیر از بالای سرش بردارد؛
ضحاک بن عبدالله مشرقی از کسانی بود که پیش از واقعه ی عاشورا با امام همراهی کرد به شرطی که تا وقتی بودنش برای امام نفعی داشته باشد و هر وقت فایده ای نرساند، از حضرت جدا شود و راه خانه ی خود در پیش گیرد.
در گرماگرم جنگ وقتی برای امام جز اهل بیتش و دو صحابی از یارانش کسی نماند، شرط خود را به امام یادآوری کرد و اجازه ی مرخصی خواست،
امام در جواب او فرمود: خود دانی.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۶
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

برادری در یک طرف از دشت کربلا و در لحظاتی از روز عاشورا موج می زد اما آن کس که از آب نوشیدن چشم پوشی کرد و دو دستش قطع شدند صرفا برای برادری از جان نگذشت بلکه برای دین و اعتقاد و باور به امام زمان خودش فداکاری کرد.
قسم به حضرت حق اگر دست راست او را قطع کردید
تا ابد از دین و امام راستگو و درست کاری که نوه ی پیامبر پاک است حمایت می کند.

 

#حضرت_عباس

#رجز_ابالفضل

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۳۹
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

بازگویی یک واقعه که در آن حق به ظاهر دم تیغ سپرده شده است، مرد و زن نمی شناسد و گاه زنان و دختران در جمعی که مرد و زن و کودک و جوان و پیر حاضر اند چنان شرح ما وقع می دهند که همه انگشت به دهان می مانند و سر به زیر آنقدر از همراهی نکردن با حق تاسف می خورند که از شدت گریه صورت و ریش شان خیس می شود و انقلابی درون شان ایجاد می شود که به قیام توابین و مانند آن می انجامد.

 

#حضرت_زینب

#حضرت_سکینه

#کوفه

#خطبه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۲
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

عاشورا درس مذاکره نداشت، اگر هم داشت مذاکره ی ذلت ناپذیری بود:
«این فرد ناپاک‌زاده [عبیدالله] پسرِ ناپاک‌زاده [زیاد]، در انتخاب دو چیز پافشارى مى‌کند: یا مواجه با شمشیر و یا پذیرش خوارى و مذلّت؛ درحالى که هرگونه پستى از ما به دور است»

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۲
alef sin

#در_مکتب_عاشورا

برای توبه و بازگشت به سمت خدا نباید هیچ ناامید شد؛ حتی اگر راه بر سرور جوانان اهل بهشت و یاران و بستگانش بستی و او را به سمت سرزمین سختی و بلا روانه ساختی می توانی سر به زیر برگردی و بپرسی: آیا توبه ی من پذیرفته می شود؟ و جواب بشنوی: سرت را بالا بگیر، توبه ی تو پذیرفته می شود.

#حر_ریاحی

#توبه_حر

 

(در مکتب عاشورا مجموعه برداشت های غیر آزاد(محدود) از واقعه ی عاشورا است)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۰۶
alef sin

درِ کوپه با چند تقه ای که به آن زدند به صدا در آمد، من گفتم: بفرمایید!
مهماندار قطار با لباس فرم؛ پیراهن سفید که روی جیب آن علامت رجا(=راه آهن جمهوری اسلامی ایران) بود و شلوار مشکی در کوپه را باز کرد و یک فلاکس آب جوش و یک سینی سفید که در آن فنجانی سفید بود و درون فنجان قند و چای کیسه ای قرار داشت به حاجی داد و گفت: بفرمایید، یک فلاکس آب جوش تحویل شما که با خیال راحت نوشیدنی مورد علاقه تان رو صرف کنید!
حاجی به مهماندار گفت: اولا چرا یک فنجان، ما که سه نفر هستیم؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۰۰
alef sin