آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

 

از اسید بن صفوان، یکی از صحابه رسول خدا (ص)، گوید: چون روزی رسید که امیر المؤمنین (ع) وفات کرد، گریه، شهر را به لرزه 

درآورد و مردم چون روزی که پیغمبر (ص) وفات کرده بود در هراس افتادند، مردی گریان و شتابان و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ گویان آمد و می گفت: امروز خلافت نبوت بریده شد تا بر در خانه ای که امیر المؤمنین (ع) در آن بود ایستاد و گفت:

ای ابو الحسن، خدایت رحمت کند، تو در اسلام بر این مردم پیش تر و در ایمان از آنها خالص تر و در یقین کاملتر و از خدا ترسان تر و از همه رنج کش تر و نسبت به رسول خدا (ص) نگهدارتر و نسبت به اصحابش امین تر بودی، در مناقب بر همه برتر و در سوابقِ نیک از همه ارجمندتر و در پایه از همه بالاتر و نسبت به رسول خدا نزدیک تر و در روش و اخلاق و سیما و کردار از همه به آن حضرت مانندتر و مقامت شریف تر و از همه در نزد او گرامی تر بودی.

خدایت از اسلام و از طرف رسولش و از همه مسلمین پاداش خیر دهد، هر وقت اصحابش ناتوانی کردند، تو توانا بودی و هر گاه زبونی کردند، تو دلیرانه نبرد کردی و چون سستی نمودند، تو قیام کردی و چون اصحابش قصد خلاف کردند، تو به روش رسول خدا (ص) چسبیدی، تو خلیفه بر حق او بودی، بی گفتگو، و هم طراز به رغم منافقان و خشم کافران و بد آمد حسودان و به کوری چشم فاسقان، وقتی در مسلمانی سست شدند تو بودی که برای مسلمانی قیام کردی و وقتی به پت پت افتادند و از سخن در ماندند تو به سخنرانی پرداختی، آنجا که ماندند تو بودی که به نور خدا پیش رفتی و از تو پیروی کردند و رهنمائی شدند.

تو از همه نرم گوتر و در عبادت فرازتری (بلند پروازتر و خوش سخن تر) و کم گوتر و درست گوتری، رأیت از همه بزرگوارتر و دلت از همه دلیرتر و یقینت از همه محکم تر و کردارت از همه بهتر و نسبت به امور داناتری.

تو به خدا سرور بزرگ دینی در آغاز و انجام، در آغاز که مردم متفرق شدند و در انجام که سست شدند، وقتی مؤمنین در سرپرستی تو در آمدند برای آنها پدری مهربان بودی و باری را به دوش کشیدی که آنها ناتوان بودند از حمل آن، و حفظ کردی آنچه را از دست دادند و رعایت کردی آنچه را رها کردند و دامن به کمر زدی و اقدام کردی وقتی گرد آمدند (یعنی دل به پیروی تو دادند) و تو فراز گرفتی وقتی آنها بیتاب و درمانده شدند.تو شکیبا بودی وقتی آنها شتاب زدگی کردند و تو بودی که هر خونی را می خواستند گرفتی و به وسیله تو رسیدند به آرمانهائی که نمی پنداشتند، تو بر کفار عذابی کوبنده و چپاولگر بودی و برای مؤمنان پشتیبان و دژ. تو آفریده شدی اندر نعمت خلافت الهیه (اندر گرفتاری خلافت) و کامیاب شدی از این عطیه الهیه و سوابق آنها را که شرط آن است محرز کردی و فضائل آنها را به در بردی، دلیل تو رخنه اعتراضی نداشت و دلت کج نشد و بینائیت سست نگردید و به خود ترس راه ندادی و سقوط نکردی (خیانت نورزیدی، سر گران نشدی) تو چون کوهی بودی که طوفانش نجنباند و تو چنان بودی که (رسول خدا (ص) فرمود: امین ترین مردم در یاری من و در آنچه خودداری، و همچنان که فرمود (ص): در تن خود ناتوانی و در کار خدا توانا، در پیش خود فروتنی و در نزد خدا بزرگوار، در روی زمین بزرگی و در نزد مؤمنین والا، کسی را در باره تو عیب جوئی نرسد و بدگوئی از تو از هیچ گوینده نسزد (و کسی را در تو طمعی برای ناحق نیست) با احدی روی دربایستی و ملاحظه نداشتی، ناتوان و زبون نزد تو نیرومند بود و عزیز، تا حقش را بستانی و نیرومند و عزیز نزد تو خوار و ناتوان بود تا حق را از او بستانی (و به صاحبش برسانی)، خویش و بیگانه از نظر عدالت در برابرت یکی بودند، کار تو درستی و راستی و نرمش بود و گفتارت حکم حق و قاطع و دستورت بردباری و دور اندیشی، و رأیت دانش و تصمیم در آنچه کردی، و هر آینه راه حق صاف گشت و دشواری هموار شد و آتش فتنه خاموش گردید، و دین به وسیله تو راست شد، و اسلام به وجودت نیرومند گردید، و امر خدا غالب شد و گر چه کافران را بد آمد، و اسلام و مؤمنان به تو پا بر جا شدند، بسیار بسیار پیش رفتی جانشینان خود را به رنج افکندی، گریه تو را جبران نکند، و مرگت در آسمان پیش آمد بزرگی به حساب است و غمت همه مردم را خُرد کرده فإنا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ،به قضای خدا رضا دهم و کار او را به وی باز گذاریم، به خدا هرگز مسلمانان چون توئی را از دست ندهند.

تو برای مؤمنان پناه بودی و دژ بودی و کوه بلندی بودی و نسبت به کفار سخت گیر و خشم آفرین بودی، خدا تو را به پیغمبرت برساند و از اجر سوگواریت ما را محروم مکند و ما را پس از تو گمراه نسازد و گریست و اصحاب رسول خدا (ص) همه گریستند، سپس او را جستند و نیافتند.



عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عیسى عن البرقیّ‌ عن أحمد بن زید النّیسابوریّ‌ قال حدّثنی عمر بن إبراهیم الهاشمیّ‌ عن عبد الملک بن عمر عن أسید بن صفوان صاحب رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله قال: 

لمّا کان الیوم الّذی قبض فیه-أمیر المؤمنین علیه السّلام ارتجّ‌ الموضع بالبکاء-و دهش النّاس کیوم قبض النّبیّ‌ صلّى اللّه علیه و آله و جاء رجل باکیا-و هو مسرع مسترجع و هو یقول-الیوم انقطعت خلافة النّبوّة-حتّى وقف على باب البیت-الّذی فیه أمیر المؤمنین علیه السّلام 

فقال-رحمک اللّه یا أبا الحسن-کنت أوّل القوم إسلاما و أخلصهم إیمانا-و أشدّهم یقینا و أخوفهم للّه و أعظمهم عناء-و أحوطهم على رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و آمنهم على أصحابه و أفضلهم مناقب-و أکرمهم سوابق و أرفعهم درجة-و أقربهم من رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و أشبههم به هدیا و خلقا و سمتا-و فعلا و أشرفهم منزلة-و أکرمهم علیه فجزاک اللّه عن الإسلام-و عن رسوله و عن المسلمین خیرا. 

قویت حین ضعف أصحابه-و برزت حین استکانوا-و نهضت حین وهنوا-و لزمت منهاج رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله إذ همّ‌ أصحابه و کنت خلیفته حقّا-لم تنازع و لم تضرع برغم المنافقین-و غیظ‍‌ الکافرین و کره الحاسدین-و صغر الفاسقین فقمت بالأمر حین فشلوا-و نطقت حین تتعتعوا-و مضیت بنور اللّه إذ وقفوا-فاتّبعوک فهدوا-و کنت أخفضهم صوتا-و أعلاهم قنوتا و أقلّهم کلاما-و أصوبهم نطقا و أکبرهم رأیا-و أشجعهم قلبا و أشدّهم یقینا-و أحسنهم عملا و أعرفهم بالأمور-. 

کنت و اللّه یعسوبا للدّین-أوّلا و آخرا-الأوّل حین تفرّق النّاس-و الآخر حین فشلوا-کنت للمؤمنین أبا رحیما-إذ صاروا علیک عیالا-فحملت أثقال ما عنه ضعفوا-و حفظت ما أضاعوا و رعیت ما أهملوا-و شمّرت إذا اجتمعوا-و علوت إذ هلعوا و صبرت إذ أسرعوا-و أدرکت أوتار ما طلبوا-و نالوا بک ما لم یحتسبوا-.کنت على الکافرین عذابا صبّا و نهبا-و للمؤمنین عمدا و حصنا فطرت و اللّه بنعمائها-و فزت بحبائها و أحرزت سوابغها و ذهبت بفضائلها لم تفلل حجّتک-و لم یزغ قلبک-و لم تضعف بصیرتک-و لم تجبن نفسک و لم تخرّ. 

کنت کالجبل لا تحرّکه العواصف-و کنت کما قال علیه السّلام آمن النّاس فی صحبتک-و ذات یدک و کنت کما قال علیه السّلام ضعیفا فی بدنک قویّا فی أمر اللّه-متواضعا فی نفسک عظیما عند اللّه-کبیرا فی الأرض جلیلا عند المؤمنین-لم یکن لأحد فیک مهمز-و لا لقائل فیک مغمز-[و لا لأحد فیک مطمع]و لا لأحد عندک هوادة-الضّعیف الذّلیل عندک قویّ‌ عزیز-حتّى تأخذ له بحقّه-و القویّ‌ العزیز عندک ضعیف ذلیل-حتّى تأخذ منه الحقّ‌-و القریب و البعید عندک فی ذلک سواء-شأنک الحقّ‌ و الصّدق و الرّفق-و قولک حکم و حتم-و أمرک حلم و حزم و رأیک علم و عزم فیما فعلت-و قد نهج السّبیل و سهل العسیر و أطفئت النّیران و اعتدل بک الدّین-و قوی بک الإسلام-فظهر أمر اللّه و لو کره الکافرون-و ثبت بک الإسلام و المؤمنون-و سبقت سبقا بعیدا-و أتعبت من بعدک تعبا شدیدا-فجللت عن البکاء و عظمت رزیّتک فی السّماء-و هدّت مصیبتک الأنام-فإنّا للّه و إنّا إلیه راجعون-رضینا عن اللّه قضاه-و سلّمنا للّه أمره-فو اللّه لن یصاب المسلمون بمثلک أبدا-کنت للمؤمنین کهفا و حصنا و قنّة راسیا-و على الکافرین غلظة و غیظا-فألحقک اللّه بنبیّه-و لا أحرمنا أجرک-و لا أضلّنا بعدک-و سکت القوم حتّى انقضى کلامه و بکى-و بکى أصحاب رسول اللّه-ثمّ‌ طلبوه فلم یصادفوه. 


کافی، الکلینی، کتاب الحجة، ابواب التواریخ، باب مولد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ح 4

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۶
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#کلام_فرق_و_ادیان


بر این باورم که فهم وهابی از توحید چیزی جز یک تصور نجدی(منطقه ای در عربستان که نطفه ی وهابیت در آن بسته شد) صحرا نشینی نیست. و با این تصور است که از اسلام دینی راکد و جامد ساخته اند که از مسواک و مشک(بوی خوش) و (بلند کردن) ریش و (کوتاه کردن) سبیل و ... تجاوز نمی کند.
|||||||||||
۷۷۷۷۷۷
اعتقد أنّ الفهم الوهابی للتوحید، لیس الّا تصوراً نجدیاً بدویاً. و بهذا التصور جعلوا من الإسلام دیناً راکداً جامداً لا یتعدی المسواک و المسک و اللحی و التقصیر و ...

ادریس الحسینی، لقد شیّعنی الحسین الإنتقال الصعب فی رحاب المعتقد و المذهب، ص 29، الطبعة الثالثة، 1995 م-1416 ه، دارالنخیل للطباعة و النشر، بیروت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۰
alef sin


محمّد بن یحیى عن أحمد بن محمّد و علیّ‌ بن محمّد عن سهل بن زیاد جمیعا عن ابن محبوب عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السّلام قال: 
لمّا قبض أمیر المؤمنین علیه السّلام قام الحسن بن علیّ‌ علیه السّلام فی مسجد الکوفة فحمد اللّه-و أثنى علیه و صلّى على النّبیّ‌ صلّى اللّه علیه و آله. 
ثمّ‌ قال أیّها النّاس-إنّه قد قبض فی هذه اللّیلة-رجل ما سبقه الأوّلون-و لا یدرکه الآخرون-إنّه کان لصاحب رایة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله-عن یمینه جبرئیل و عن یساره میکائیل-لا ینثنی حتّى یفتح اللّه له-و اللّه ما ترک بیضاء و لا حمراء-إلاّ سبعمائة درهم فضلت عن عطائه-أراد أن یشتری بها خادما لأهله-و اللّه لقد قبض فی اللّیلة الّتی فیها-قبض وصیّ‌ موسى یوشع بن نون-و اللّیلة الّتی عرج فیها بعیسى ابن مریم-و اللّیلة الّتی نزّل فیها القرآن. 


امام باقر علیه السّلام فرمود:چون امیر المؤمنین علیه السّلام از دنیا رفت،حسن بن على علیه السّلام در مسجد کوفه به پا خاست،و سپاس خدا را گفت و بر او ستایش نمود و سپس فرمود: 
اى مردم،به راستى،امشب مردى درگذشت که اولین،از او پیش نباشند و آخرین،به او نرسند،او پرچمدار رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود،جبرئیل در سمت راستش بود و میکائیل در سمت چپش از میدان برنمى‌گشت تا خدا به او پیروزى مى‌داد،به خدا سپید و سرخى(نقره و طلا)به جاى نگذاشته،جز هفتصد درهم که از عطاى او فزون از هزینه بود و مى‌خواست با آن یک خدمتکارى براى خانوادۀ خود بخرد. 
به خدا در شبى وفات کرد که وصى موسى یوشع بن نون در آن وفات کرد و در همان شبى که عیسى بن مریم را به آسمان بردند و در شبى که قرآن در آن فرود آمد. 


کافی، شیخ کلینی، کتاب الحجة، ابواب التواریخ، باب مولد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ح8

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۲
alef sin


عن أبی عبد الله علیه السلام قال: خرج الحسن بن علی علیهما السلام إلى مکة سنة ماشیا، فورمت قدماه، فقال له بعض موالیه: لو رکبت لسکن عنک هذا الورم، فقال کلا إذا أتینا هذا المنزل فإنه یستقبلک أسود ومعه دهن فاشتر منه ولا تماکسه، فقال له: بابی أنت وأمی ما قدمنا منزلا فیه أحد یبیع هذا الدواء فقال له: بلى إنه أمامک دون المنزل فسارا میلا فإذا هو بالأسود، فقال الحسن علیه السلام لمولاه: دونک الرجل، فخذ منه الدهن وأعطه الثمن، فقال الأسود: یا غلام لمن أردت هذا الدهن؟ فقال للحسن بن علی فقال: انطلق بی إلیه، فانطلق فأدخله إلیه فقال له:

 *بأبی أنت وأمی لم أعلم انک تحتاج إلى هذا أو ترى ذلک ولست آخذ له ثمنا، إنما أنا مولاک ولکن ادع الله أن یرزقنی ذکرا سویا یحبکم أهل البیت، فإنی خلفت أهلی تمخض، فقال: انطلق إلى منزلک فقد وهب الله لک ذکرا سویا وهو من شیعتنا.* 



 امام صادق علیه السّلام فرمود:حسن بن على علیه السّلام یک سال پیاده به مکه مى‌رفت و دو پایش ورم برداشت یکى از بستگانش عرض کرد: 

اگر سوار شوید،این ورم فرونشیند،فرمود:نه هرگز،وقتى به این منزل برسیم مرد سیاهى جلوت آید که روغنى با خود دارد،آن را بخر و در قیمت آن با او چانه نزن،وابستۀ آن حضرت گفت:پدر و مادرم قربانت ما به هیچ منزلى نرسیدیم که کسى باشد و چنین دوائى بفروشد،به او فرمود:چرا،آن مرد در پیش تو است اندکى به این منزل مانده،یک میل راه طى کردند بناگاه آن سیاه پیدا شد،امام حسن علیه السّلام فرمود:برو نزد این مرد و دارو را از او بگیر و قیمت آن را به او بده، 

آن سیاه گفت:اى غلام این روغن را براى کى مى‌خواهى‌؟ 

گفت:براى حسن بن على علیه السّلام،گفت:مرا نزد آن حضرت ببر،او را خدمت آن حضرت آورد،مرد سیاه به آن حضرت عرض کرد:پدر و مادرم قربانت من نمى‌دانستم شما نیاز به این دارو دارید،تو خودت این را مى‌دانى‌؟من در برابر آن بهائى نمى‌گیرم همانا من غلام شما هستم ولى نزد خدا دعا کن که یک پسر درستى به من بدهد و دوستدار شما خانواده باشد،زیرا من خانوادۀ خود را در حال زائیدن گذاشتم و آمدم،امام حسن علیه السّلام فرمود:به منزلت برو که خدا به تو پسر سالمى بخشید و او از شیعیان ماست. 


الکافی، کتاب الحجة، ابواب التواریخ، باب مولد الحسن بن علی علیهما السلام، ح 6

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۳۰
alef sin

بوسه نماینده شیروان بر تصویر وزیر کشور



نمایندگان مجلس همیشه خود را وکلای مردم معرفی کرده و می کنند و این یعنی آنها «وکیل الملّه» اند، اما گاهی بعضی گفتارها و رفتار ها از بعضی از این نمایندگان مجلس سر می زند که راحت می توانی بگویی این افراد نمایندگان دولت اند و قوانین و طرح هایی را تصویب می کنند که بیش از آنکه به کام مردم شیرین بیاید، به دهان دولت شیرین می آید و شعار نگفته شان این می شود که «علف باید به دهن بزی شیرین بیاد». این نمایندگان همانند که به «وکیل الدوله» معروف اند. از قدیم الأیام؛ از همان روزی که ایرانی و ایرانی جماعت با مجلس و تصویب قانون آشنا شد، بیش از آنکه «وکیل الملّه» ببیند، «وکیل الدوله» دید. دولت ها و در واقع حکومت ها و حاکم های دست نشانده گاه با پول و «کیف انگلیسی» دم نماینده مجلس را می دیدند و سرش را به آخوری گرم می کردند تا دهانش بجند و نشخوار کند و برای مردم و به نفع آن ها باز نشود و داد سخن ندهد و قانونی تصویب نکند. و گاهی شکل کار عوض می شد و «حیله ی آمریکایی» جای کیف انگلیسی را می گرفت و انتخابات فرمایشی برگزار می شد و  نمایندگان از قبل تعیین شده ای به مجلس راه پیدا می کردند و چون دست بسته سر در برابر ولی نعمت خود خم کرده بودند و بر خوان کرم و لطف و مرحمتی او نشسته بودند و مشغول پر کردن شکم خود و عائله بودند، شکم های گرسنه را فراموش کرده، پاچه ی ارباب می لیسیدند.

این دوره ها که تمام شد، نمایی از «وکیل الملّه» ها رخ نمود لکن دیری نپایید که دوباره سر و کله ی «وکیل الدوله» ها پیدا شد و در باغ سبز نشان مردم دادند و دم گوششان از گل و گلستان و عود و عنبر و چرب و شیرین و لذت و شهوت  گفتند و «چشم هایشان را جادو کردند» و بر سر کار آمدند.

البته باید گفت که جادو کردن چشم لازم نداشت وقتی انسان هلوع و عجول آفریده شده است مگر آنکه جادو محرّک حس استعجال او باشد.

«وکیل الدوله» های جدید نه چشم طمع به «کیف انگلیسی» داشتند و نه «حیله ی آمریکایی» آن ها را به کرسی نشانده بود اما به شکلی جدید و آفتاب پرست مانند چهره ی خود را تغییر دادند؛ قانونگذار اند و چم و خم کار را می دانند، بنابراین کاملا قانونی حقوق وکالت مردم را به جیب می زنند و از سفره ی رنگین دولت متنعم  و شکم سیرند و دعا به جان رییس جمهور می کنند و بوسه بر تصویر وزیر می زنند و قانون تصویب می کنند؛ هر آنچه که به مذاق دولت خوش بیاید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۱
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#داستان_طنز


جنازه ای را به سوی قبرستان تشییع می کردند. مردی با فرزندش به آن ها برخوردند، فرزند از پدرش پرسید: پدر آن مرده را کجا می برند؟
پدر گفت: فرزندم به جایی که نه غذا هست نه آب، نه لباس هست نه پول، نه چراغی هست نه نور.
فرزند گفت: پس پدر، حتما او را به خانه ی ما می برند!


قند پارسی از کلیات عبید زاکانی، سید فرخ زند وکیلی، صفحه 30

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۳
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#رمان_تاریخی_مذهبی


ماه بانو به زبان نمی آورد اما در دل معتقد بود که مادران باید مثل زندانبان مراقب دخترانشان باشند همانطور که دختران چون زندانیان باید در فکر فرار؛ این قانون طبیعت است و کاریش نمی شود کرد. اگر چه شهامت گفتن چنین حرفی را هیچگاه نداشت اما زندگی ساده با مردم ساده به او یاد داده بود تا این حد طبیعی فکر کند و با خود روراست باشد.


ایراندخت، بهنام ناصح، صفحه 30

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۳۴
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#اعتقادی_عدل


اوامر قرآن، نشان بطلان نظریه ی «جبر» است؛ زیرا صدور امر وقتی است که مأمور، قدرت بر اطاعت داشته باشد، و کسی که مجبور است و فاعل فعل خود نیست، قدرت بر اطاعت ندارد و صدور امر، نسبت به او لغو بوده و عاقلانه نیست.

نواهی قرآن، بطلان نظریه ی «تفویض» را اعلام می کند.

نهی، دلیلی است بر منع، دلیلی است برناروا و حرام بودن، نشانی است از وجود منع قانونی، ضد تفویض است.


راه قرآن، آیت الله سید رضا صدر، صص 34-35

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۶
alef sin

شهوتِ نوشتن چیست؟!!!

شهوت نوشتن یعنی میل شدید به نوشتن و خواستن آن بدون اینکه بدانی چه می خواهی بنویسی، برای که می خواهی بنویسی و اساسا چرا می خواهی بنویسی و هدفت چیست؟! 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۳۱
alef sin

#برشی_از_یک_کتاب

#اعتقادی_معاد



خدای سبحان به رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وعده داده است که او را به مقام محمود می رساند:«وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»؛ پاسی از شب را به نافله پرداز تا پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد. از این بیان قرآنی بی آنکه قید و خصوصیتی برای آن مقام ذکر کند، برمی آید که آن حضرت از عالی ترین درجه شفاعت برخوردار است؛ به گونه ای که همه، حتی شفیعان دیگر نیز از آن بهره‌مند می شوند؛ یعنی مقام محمود، مطلق است پس همگان حامد اویند. این گونه ثناگویی نشان آن است که همگان از چنین مقامی بهره می برند. پس صاحب این مقام باید «رحمة للعالمین» و شفیع همگان باشد.
از این رو، در تفسیر این آیه آمده است که مقام محمود مقام شفاعت است و همه، حتی انبیا به شفاعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم امید دارند. به بیان دیگر، اگر شفاعت آن حضرت ویژه ی گنهکاران بود، او محمود خصوص گنهکاران بود نه محمود مطلق.
به این ترتیب، معنای سخن امام باقر علیه السلام که آیه «و لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» را امید بخش ترین آیه نزد اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند، مشخص می شود؛ زیرا بر اساس این آیه، خدای سبحان آنقدر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عطا می کند که آن حضرت راضی شود و مسلم است، رسولی که «رَحمةً لِلعالمین» و «بِالمُؤمِنین رَءوفٌ رحیم» است، به عذاب عده ای از مؤمنان گنهکار در آتش جهنم راضی نمی شود؛ بلکه به شفاعت او همه آنان نجات می یابند.


شفاعت جلوه برتر رحمت، برگرفته از آثار آیت الله جوادی آملی، صفحات 100 الی 102

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۷
alef sin