آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

بند و بنده

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ب.ظ

وَ قَالَ (علیه السلام):
الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.
و درود خدا بر او، فرمود:
دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند: یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد. 

نهج البلاغه(ترجمه دشتی)، حکمت133


- گوسفندی داشتم لاغر مردنی، وزنش خیلی بخواهد بشود پنج کیلو، روی دستم مانده بود و باید یک طوری آبش می کردم. چاره ای نداشتم جز اینکه بستمش به علوفه و آب. دو-سه روز فقط می خورد و می خوابید. آخرش هم قربان خدا بشوم یک آدم ساده لوحی آمد و گوسفندی برای عقیقه ی بچه اش خواست. من هم با چرب زبانی تمام و چپاندن چند دروغ مصلحتی بین واقعیت هایِ خوبیِ عقیقه کردن و مهمانی دادن، گوسفند را غالب این بدبخت کردم، رفت پیِ کارش.
جمله ی آخری را با چند شکلک و خنده ای که باعث خنداندن جمع شد گفت. هنگام خندیدنش سبیل کوتاهِ کم پشت و ته ریش و اندام لاغرش توجهم را جلب کرد، اما او انگار برداشت دیگری از نگاهم کرد. رو به من گفت:
دایی! ناراحت نشی ها!! کار ما طوری هستش که دروغ نگویی کار پیش نمی رود، ما بندِ کارمان هستیم و کارمان بندِ دروغ.
من با لبخندی ماسیده بر لبم گفتم: بله! از بند است که آدمی بنده می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۱۴
alef sin

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">