آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

باب الجواد

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۹ ق.ظ

- باب الجواد کجا است؟
- خانم! آن فلکه را می بینید؟ به آن که رسیدید بپیچید دست چپ، چند متر جلوتر باب الجواد مشخص است.
- ممنونم آقا.
آرام آرام باید قدم بردارم، شنیدم وقتی که می خواهید زیارت بروید، قدم های کوتاه و آرام بردارید.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
صلوات را هم مدام باید بر زبانم جاری کنم، هدیه به مادر امام.
این فلکه اسمش چیست؟ کاش آن مرد می گفت. عیبی ندارد، نزدیک فلکه که شدم، اسمش را حتما نوشته اند، می خوانمش. بالاخره مقداری سواد دارم.
فلکه ی آب؟ چه اسمی؟ آب، مایه ی حیات، رو به روی حرم، مقابل باب الرضا.
حالا باید بپیچم سمت چپ، چند قدم جلوتر. این هم باب الجواد.
السلام علیک یا امام رضا! از همین جا، از باب الجواد. به نام پسرت، به نیابت از ناز دانه ات، به عشق جوادت، سلام بر تو ای علی بن موسی الرضا.
آقا! من اذن دخول بلد نیستم بخوانم، اما می دانم باید در بزنم، اجازه بگیرم؛ پس
یا امام جواد، قربانت ای پسر امام رضا.
اشک هایم روی گونه هایم جاری می شود...
- مامان، مامان! بیدار شو، اذان صبح گفت.
- خواب بود؟
- چی خواب بود؟
- من را مشهد می بری مامان؟
- صبح اولِ صبح مشهد؟ خواب نما شدی مامان؟
- ببخشید پسرم! ممنونم برای نماز صبح بیدارم کردی.
- کاری نکردم، بیدار بودم، داشتم فیلم نگاه می کردم، گفتم تو را هم بیدار کنم. من برم بخوابم.
- نمازت را بخوان، بعد بخواب.
- خیلی خوابم می آید، شب به خیر، نه صبح به خیر مامان.
بلند می شوم که دست نماز بگیرم. آب را که می بینم یاد فلکه ی آب می افتم. سمت چپ، چند متر جلوتر، باب الجواد:
یا امام رضا! ببخشید نمی توانم بیایم زیارت اما ممنونم که من را از یاد نبردی و دعوتم کردی. این هم یک نوع زیارت است اگر قبول کنی.
اشک هایم سرازیر می شود همانطوری که در خواب سرازیر شده بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۲
alef sin

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">