آیاسار

تصمیمات و اراده ی آدم٬ امری نفسانی و درونی است که مقدماتی از قبیل علم و شناخت و میل دارند. مهم ترین مرحله ای که در تصمیمات نقش اساسی را بازی می کند٬ مرحله ی پس از نهایی شدن تصمیم است؛ یعنی شما تصمیم را که امری است درونی٬ با مقدماتش٬ اتخاذ کرده اید اما در مرحله ی اجرا با مشکل مواجه می شوید.

مشکلات فراوانی را می توان در  اجرای تصمیم و به مرحله ی عمل رساندن آن برشمرد از جمله:

۱- خستگی. به عنوان مثال دانش آموزی تصمیم گرفته است که دو ماه آخر سال تحصیلی جاری را به خیر و خوشی و با خوب درس خواندن٬ به اتمام برساند٬ و ماه های گذشته را هر چند ماه که بوده٬ بدون احتساب تعطیلی ها٬ به دست فراموشی بسپارد٬ اما مگر می شود که بشود که درس بخواند!! تا نگاهش به کتاب می افتد٬ چشمانش گرم می شود و دهانش به خمیازه٬ به اندازه دهانه ی غار علیصدر باز می شود و احساس خستگی می کند و در جواب مادرش که سرش فریاد می کشد که: ای ذلیل مرده! تو تا قبل از این درس نمی خواندی٬ حالا که تصمیم گرفتی درس بخوانی٬ سرکتاب خوابت می برد؟! می گوید: مامان!! تقصیر من نیست که٬ خواب علل و عوامل زیادی دارد٬ از جمله کمبود آهن بدن٬ کم خونی٬ وراثت و غیره٬ که این عامل آخری خیلی خیلی مهم است در خواب. من شباهت به پدرم برده ام که شب تا صبح بیدار است و صبح تا شب خواب!!!

جواب علمی این دانش آموز را باید به حساب تحقیقات فراوان او در مورد اجرایی شدن و نشدن تصمیمات گذارد!!!!

مثال های فراوان دیگری می توان یافت که از آن جمله: دیر آمدن فلان مسئول است که دلیل دیر آمدن خود را چنین اعلام می کند: تصمیم دارم شب ها زودتر بخوابم٬ تا صبح سروقت در محل کار حاضر شوم٬ اما باور کنید مشکلات مردم و ارباب رجوع٬ شب ها خواب از چشمانم می رباید و نمی گذارد که بخوابم!!

۲- بی حالی و بی حوصلگی. مثلا همان دانش آموز را در نظر بگیرید٬ هیچ وقت در آن دو ماه تصمیم خود را عملی نمی کند٬ چون تا چشمش به کتاب می افتد می گوید: پووووف باز درس٬ آخر چقدر درس٬ درس٬ درس٬ حوصله ی درس خواندنم کجا بود آخر؟!! من الان باید بروم در دنیای خودم سیر و سیاحت کنم و ببینم سامی موچول جواب ساسی کوچول را چه داده.

یا می توانید همکار آن مسئول را در نظر بگیرید٬ که در جواب خبرنگاری که  در مورد اجرایی کردن فلان پروژه سوال کرده است٬ می گوید: حال داری خانم٬ بعد از این جلسه ی سخت و سنگین دو ساعته٬ زیر این آفتاب وقت من را گرفته ای و سوال نکیر و منکر از من می پرسی؟! طبق جلسه ای که داشتیم قرار شد٬ هفته ی دیگر دوباره جلسه بگیریم و در مورد زمان شروع اجرای پروژه تصمیم بگیریم!!

۳- گذشته ای که دنبال آدمی است. دانش آموز فوق الذکر٬ قطعا در تصمیم خود مبنی بر درس خواندن دو ماه آخر سال٬ تجدید نظر می کند٬ با این استدلال که: این همه وقت درس نخواندم٬ حالا این دو ماه را درس بخوانم که چه بشود٬ که چه بشوم؟!

و همکار دیگر آن مسئول که با خنده ای بر لب بر این باور است که: تا اینجا هیچ کاری نکردیم٬ بنابراین تصمیم رییس عمرا اجرا بشود٬ اگر هم مردم پرسیدند چرا کار نمی کنید: یا می گوییم نمی گذارند٬ یا جواب می دهیم که ما کلی کار کرده ایم٬ افراد قبل از ما کلی خرابی به بار آورده اند و ما در حال آوار برداری بودیم و هستیم!!! و البته احتمالا خواهند بود.

۴- عدم توانایی عمل به تصمیم. در مورد دانش آموز بهانه ی معلم خصوصی را در نظر بگیرد و در مورد برخی مسئولین که تصمیم دارند مجموعه زیر دست خود را به حرکت و کار وا دارند اما نمی توانند٬ این بهانه را که خارجی بهتر کار می کند تا هموطن.

خلاصه آن که٬ تصمیمات اجرا نشده٬‌مهم ترین و اساسی ترین قسمت زندگی ما را تشکیل می دهند٬ که از نظر روانی٬ دل مشغولی زیادی برای ما ایجاد می کنند٬ اما هیچ وقت این دل مشغولی ها باعث نمی شود که حرکت کنیم و آن تصمیمات را عملی سازیم.

نکته: مراحل مقدماتی گرفتن تصمیم٬ خود نکات ریز و اساسی زیادی دارد٬ در مورد تصمیمات کشوری٬ چون به شدت فنی است٬ صحبت در مورد آن را به اهل فن مسئول می سپاریم٬ امیدواریم که جوابگو باشند و حواله به جهنم ندهند!!!