آیاسار

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

نویسندگان

وَ قَالَ (علیه السلام):
...أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.

نهج البلاغة، ترجمه دشتی، حکمت 359
و درود خدا بر او فرمود:
...اى مردم کار تربیت خود را خود بر عهده گیرید، و نفس را از عادت هایى که به آن حرص دارد باز گردانید

 

یکی از کسانی که برای مصاحبه آمده بود و روی مبل نشسته، دعوتم کرد که از روی زمین بلند شوم و روی مبلی که خالی شده بنشینم. تعارفش را قبول کردم و با تشکری ساده و معمولی رو به روی او، روی مبل نشستم.
به خودم تلقین می کردم که استرس ندارم. اضطراب برای چه؟ یا در مصاحبه پذیرفته می شوم و سراغ مراحل بعدی استخدام می روم، یا ردم می کنند و همین جایی که هستم می مانم. بدتر از این که نمی شود. اما تلقین، حریف تلاطم همیشگی قبل از مصاحبه ها، امتحانات شفاهی و رو به رو شدن با کسی که به حق یا ناحق باید جوابگویش باشم، نشد و ضربی که با پا گرفته بودم را ساکت نکرد.
به دوختن چشم ها به در و دیوار و تصاویر روی آن و صورت های آدم ها پناه بردم؛ بنری با زمینه ی آبی و پرچم ایران و این جمله: من به گزینش حقیقی اعتقاد دارم، بگردید و بهترین ها را پیدا کنید.
بهترین ها، استرسم را بیشتر کرد، چون همیشه جزو متوسط ها بودم.
تعدادی قبل از من، مصاحبه را انجام داده بودند و در حال پر کردن فرم های استخدام. کنار آن کسی که به نشستن روی مبل دعوتم کرده بود، یکی در عین حالی که فرم های خود را پر می کرد، به فرم های بغل دستی اش زیر چشمی نگاه می کرد!
سنگینی نگاهم را روی خودش احساس کرد. نگاهی به من انداخت و لبخندی تحویلم داد.
مسئول گزینش با انگشت اشاره، من را فرا خواند. بلند شدم که بروم. همان لبخند دوباره تکرار شد، پیش از گفتن این جملات: نگران نباش عزیز، مصاحبه سخت نیس. راستی! «ترک عادت موجب مرضه»، این وقتا که در کنار بقیه باید بشینم و بنویسم، همه چیز رنگ و بوی امتحان برام میگیره و کنترل نگاهمو از دس میدم.
دوباره لبخندی زد و «موفق باشی» گفت.
استرسم کم شد.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۴۷
alef sin

عَنِْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّاسَ حِینَ قُتِلَ عَلِیٌّ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ:

لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةَ رَجُلٌ لَا یَسْبِقُهُ الْأَوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَلَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُون
وَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ [و آله] وَسَلَّمَ یُعْطِیهِ رَایَتَهُ فَیُقَاتِلُ وَجِبْرِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ، فَمَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ
وَمَا تَرَکَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ صَفْرَاءَ وَلَا بَیْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَایَاهُ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بِهَا خَادِمًا لِأَهْلِهِ.


المستدرک علی الصحیحین،الحاکم النیسابوری، ج 3، ص 188، ح 4802، دار الکتب العلمیّة، الطبعة الأولی، 1411-1990

 

امام سجاد [علیه السلام] فرمود: حسن بن علی [علیه السلام] پس از شهادت [امام] علی [علیه السلام] خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

در این شب مردی به ملکوت اعلا پیوست که پیشینیان در  یک عمل از او سبقت نمی گیرند و پسینیان به او نمی رسند.
به تحقیق پیامبر خدا -صلّی اللّه علیه و آله- پرچم خود را به او می داد، پس به جنگ می رفت در حالی که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ او بودند و بر نمی گشت مگر آنکه خدا به واسطه اش پیروزی و فتح را نصیب [مسلمانان] می کرد.
او هیچ درهم و دیناری باقی نگذاشت، مگر هفتصد درهم که از حقوق بیت المال خود کنار گذاشته بود تا برای خانواده اش خادمی بخرد.

* هیچ کس در این عالم به نفس پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نمی رسد، که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برترین آفریده ی خدا است.

* پرچمدار سپاه که پرچم را به دست می گیرد، همه ی سربازها باید با او هماهنگ شوند و او است که نشانه ی سرپا بودن لشکر است. و چه پرچمی بالاتر از پرچم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در تاریخ اسلام، که پرچمدارش امیر المومنین علیه السلام است.

* سفره ی پهن بیت المال برای عده ای خاص در زمان خلافت خلفای سابق، جمع شد و خلیفه همانگونه که امیران و فرماندارانش را توبیخ می کرد که چرا سر سفره ای نشستید که فقرا سر آن سفره نبودند، خود همانند بقیه ی مسلمانان از بیت المال استفاده کرد و پرچم را در دست گرفت و راه اسلام را نشان داد و همین هم شد که از شدت عدالتش به شهادت رسید.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۲
alef sin

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ
* فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَکَّبَکَ

ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ! ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺕ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ * ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﻜﻮ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﻭ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ * ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻘﺶ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻛﺮﺩ. (الإنفطار / 6-8)

 

#ماجرای_اول_فیلسوفک_و_داداش

 

سوال نوید به نظرم منطقی می آمد، هر چند که من با او مخالفت کردم و در مقابلش جبهه گرفتم. اما از وقتی که این صحبت ها را شنیدم، مثل صدای تیک تاک ساعت در سرم می چرخند و مدام به آن ها فکر می کنم.
آقای جمال پور معلم دینی مان، امسال تصمیم گرفته است که پس از ارائه ی درس، نیم ساعت آخر کلاس را در اختیار دانش آموزان قرار دهد تا در یک بحث آزاد شرکت کنند و نظرات شان در مورد برخی موضوعات دینی را ارائه کنند و او تنها به عنوان مدیر جلسه، پشت میز معلمی بنشیند و به نظارت بپردازد.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۴۰
alef sin

وَ قَالَ (علیه السلام):
کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ.
نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 285
و درود خدا بر او، فرمود:
آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلت اند، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند.


بعد از چند روز موندن تو کوه های لخت و کم بوته ی اطراف شهر تخت، جایی که از کوه فقط ارتفاع و بلندی و بوته های گله به گله ی همه جا پرت شده را دارد، و جایی که از سرما خبری نیست، چه برسد به سفیدی برف، و نهایت خنکی اش این است که، غروب یکهو انگار که همه چیز عالم از کار می افتد و هوا شمشیر به دست بالای سر می ایستد، هیچ نسیمی نمی وزد و این یعنی نوبت شرجی و رطوبت بالا رسیده است. بعد از بودن در چنین جایی و بی خبری از عالم و آدم، که نه اینترنتی در کار بود و نه تلویزیونی و نهایت رسانه ی در دسترس رادیو بود، موبایلم رنگ دو فلش بالا و پایین اتصال اینترنت را به خود دید. 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۴۸
alef sin

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله : حُبُّکَ لِلشَّیْ ءِ یُعْمِی وَ یُصِمُ .

(من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص: ۳۸۰)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: عشق تو به چیزی کور و کر می کند(تو را).


ماشین ها بی آنکه سرعت خود را کم کنند به فلکه نزدیک می شدند. دیوانه تر از ماشین ها رضا بود که جلوتر از من تند قدم بر می داشت و به قول گفتنی تو شکم شان می رفت. دادم زدم: چه خبرته رضا؟!! آروم تر بابا، مگه ماشینا رو نمی بینی؟!
دست راستش را در هوا پرتاب کرد و با یک حالت بی خیالی گفت: حاجی! ما شوفریم.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۲۴
alef sin

عَنْ  أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَنْ  أَبِیهِ عَنْ  آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ  رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه:

أَنَا وَ  عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَقَدْ أَنْکَرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ

کمال الدین و تمام النعمة، للشیخ الصدوق، باب 24، ح 7(ج1، ص261)

امام رضا علیه السلام از پدران خود نقل کرده اند که، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:

من و علی دو پدر این امت هستیم، هر کس ما را بشناسد خداوند متعال را شناخته است و هر کس ما را انکار کند خدواند عزّ و جل را انکار کرده است

-----🌹----------------------------
-----🌹----------------------------
-----🌹---------------🌹🌹🌹
-----🌹--------------🌹----------
-----🌹--------------🌹----------
------🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
------🌹-----------------------------------------
------🌹-----------------------------------------
------🌹🌹🌹🌹🌹-----------------------

 

 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۴۳
alef sin

امام جواد علیه السلام:
عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛
عزّت مؤمن در بى‏ نیازى او از مردم است.

تحف العقول ص 89 

 

نمِ اشکی گوشه ی چشم های ریز مادر پیر و گیس سفیدش با آن صورت چروکیده و دماغِ کوفته قلقلی، چکید و «خدایا شکرت» زیر لبی گفت.

- پسرم! بالاخره از دم درِ دکه ایستان «از صبح خروس خون تا بوق سگ» راحت میشی. خوشحالم برات. برو برا من خدا بیامرزی بفرس که با اصرار و فدایت شوم و قربونت برم هایم، دیپلم گرفتی، و گرنه اگه به بابات بود که از همون اول می گف: بیاد بغل دس خودم وایسه تو دکه. خدا بیامرزدش، زود رف، ولی از این زر زرا زیاد می کرد. الآن که وایسادی به کجا رسیدی؟ شدی عین بابای گور به گورت که به زور، سر ماه، یه پاپاسی ازش می کندم که برم دستی به سر و روم بکشم. گاهی می شد که می رفتم به آرایشگر می گفتم: من اینقده پول دارم، اندازه همینقد دستی به صورتم بکش. زنیکه ی لجاره، نگو که تهمت میزنیا؟! میشناسمش، میدونم با اون مردتیکه ی عوضی که هر روز میاد خونه اش و بعد چند ساعت موندن پیشش، میزنه به چاک، روی هم ریخته و پول ازش میسلفه. آره مادر، لجاره نگاه عاقل اندر سفیهی بهم می کرد و میگف: مگه میوه فروشیه، برو هر وقت پول داشتی بیا.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۳ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۴۰
alef sin

درختی تناور و سرسبز، با خون شهدایی که از ریشه تا تنه و برگش، در آن جریان دارد، و مقاوم در برابر تبرهای تبر به دست ها و موریانه هایی که کنه وار به آن چسبیده اند و در آن می لولند.

 

اللّه أکبر برای تولدت
اللّه أکبر برای بودنت
اللّه أکبر برای ماندنت

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۴۸
alef sin

همیشه دوست داشتم جایی زندگی کنم که وقتی صبح ها درِ خانه را باز کنم رطوبت هوا همراه با بوی علف های تازه مشامم را پر کند و نم رطوبتی روی صورتم بنشیند و صدای آبی که از چشمه ای زیر کوه جریان پیدا می کند و در بستری کوچک راه خود را می گیرد، گوش هایم را نوازش دهد. خانه ام اگر چوبی بود قطعا عیشم کامل می شد و خوشی زندگی با تمام وجود به من رو می کرد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۹
alef sin

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلّی اللّه علیه و آله
فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ.
قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاکَ.

وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 94، ح 1

امام صادق علیه السلام فرمودند: مردی خدمت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت:
ای پیامبر خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن[به که نیکی کنم]؟ فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن؟ فرمودند: مادرت.
گفت: پس از آن؟ فرمودند: پدرت.

میلاد درخشنده ترین ستاره ی هستی «زهرا»،
و ستوده ترین ستایش شده «حمیده»،
همو که از آتش دور شده است، چنان که بچه را از شیر می گیرند و دور می کنند «فاطمه»،
و او که از هر بدی منزّه و پیراسته و پاک است «بتول» و گرد هیچ شر و پلیدی و ناپاکی نمی گردد «معصومه»،
پسندیده ترین خلق خدا «مرضیه» که به هر آنچه مقدر کند راضی است «راضیه»، سرور زنان عالم و سرور زنان بهشت «سیدة نساء العالمین و سیدة نساء الجنّة»، را به محضر فرزندش، بهار مردمان و خرّمی روزگاران «ربیع الأنام و نضرة الأیام» تبریک عرض می کنم.

+ یکی از القاب حضرت زهرا سلام اللّه علیها مادرِ پدر «أمّ أبیها» است. حقّ مادری دارد این بانو بر پدر، و شاید به همین دلیل باشد که هر وقت دختر وارد می شد، پدر که برترین خلق و فرستاده ی خدا است، از جای خود بلند می شد، به سمت او می رفت، دستش را می بوسید و به جای خود می نشانید. این همه احترام برای دختر جوانی است که هجده سال بیشتر نداشت.
+ خدا به حرمت برترین بانوی عالم، تمام مادرانی که سایه شان بالا سر فرزندان شان هست را حفظ کند و طول عمر همراه با عزت و سلامتی بدهد، و مادران مهربانی که خودشان رفتند و دل شان پیش فرزندان شان ماند را قرین رحمت گسترده ی خود گرداند.
+ بیست روز دیگر، روز پدر است. به عنوان یک پدر از تمام مادران خواهش میکنم به یک تبریک خشک و خالی بسنده کنند و دنبال جوراب نانو عطری به عنوان هدیه نگردند(:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۲۱
alef sin