وقت انتخابات است و طبعا شعار ها و حرف های بعضی کاندیدا ها به خصوص آن ها که جایگاه و پایگاه رای خود را در خطر می بینند٬ در حد شعار و گاهی متناقض است.
وقت انتخابات است و طبعا شعار ها و حرف های بعضی کاندیدا ها به خصوص آن ها که جایگاه و پایگاه رای خود را در خطر می بینند٬ در حد شعار و گاهی متناقض است.
وقت مردم٬ برای خودشان اهمیت دارد٬ و باید به آن احترام گذاشت و وقتشان را هدر نداد و تلف نکرد.
اگر فیلم یا سریال و یا برنامه ای تلویزیونی برگزار شود و احساس کنیم وقتمان را پای آن از بین بردیم٬ دادمان در می آید و انتقاد می کنیم٬ حتی اگر نتوانیم صدایمان را به گوش مسئولین برسانیم٬ و حرف هایمان در حد جمع خانوادگی باقی بماند.
اگر فردی بنا به هر دلیلی و به هر شکل و نوعی از رفتار و برخورد٬ باعث شود که چنین حسی به ما دست بدهد٬ قطعا به آن اعتراض می کنیم٬ و اگر چنین نکنیم حداقل چهارتا حرف در دلمان نثارش می کنیم!!!
ایام انتخابات٬ دوره ای کوتاه است که تاثیر آن سال ها ممکن است محسوس و ملموس باشد٬ در واقع انتخابات ریاست جمهوری تاثیراتش حداقل به مدت چهار سال عیان است و «آن چه عیان است٬ چه حاجت به بیان است»٬ لکن در این دوره ی کوتاه گاه اتفاقاتی رخ می دهد و صحبت هایی بر زبان رانده می شود که آدم حیران می ماند٬ بخندد به این غفلت یا تغافل-تعبیر مؤدبانه است البته- یا گریه کند به این طرز فکر و چنین نوع نگاهی؛ به خصوص در مواردی که این سخنان و حرف ها را کسانی می زنند که داعیه دار سیاست و مدیریت اند!!!
«انتخابات» از آن دست اتفاقاتی است که در اطراف آن سوژه های متعدد و مختلفی را می توان دید؛ جریانات٬ شخصیت ها و یا اتفاقاتی که گاه نسبت به آن ها می توان بی تفاوت گذشت٬ با وجود اینکه در برابر دیدگان هستند٬ یا غصه شان را به دل راه داد و یا خندید؛ نسبت این موارد را که می گریانند و یا می خندانند و یا هیچ حسی به آدم نمی دهند٬ را از نظر تعداد نمی دانم٬ فقط تنها چیزی که هست گاه خنده هایمان زیاد است اما بدطور رنگ غم و غصه و ناراحتی و نارضایتی دارند؛ شبیه خنده های عصبی با صدای بلند٬ که گریه ی بعدش یا انتقام و یا هر اتفاق دیگری غیر از خوشحالی٬ و حتی رنگ و جنس خنده و شخصی که چنین خنده ای سر می دهد٬ واقعیت و چیستی آن خنده را برملا می کند.